پس از انتخاب کریستیانو رونالدو به عنوان مرد سال 2008 فوتبال اروپا، بخش ورزشی تبیان کلیپی را تهیه کرده است تا تکنیک های جالب این بازیکن با لیونل مسی رقیب آرژانتینی اش را برای شما کاربر عزیز به نمایش بگذارد.
رونالدو بازیکن پرتغالی تیم فوتبال منچستریونایتد سال گذشته نیز در بین نامزد های نهایی تصاحب توپ طلا قرار داشت اما موفق به کسب این افتخار نشد تا در نهایت کاکا برزیلی این افتخار را از آن خود کرد.
علاوه بر رونالدو ، مسی بازیکن آرژانتینی بارسلونا چند سالی است که در بین نفرات برتر قرار دارد اما موفق به کسب آن نشده است و امسال به عنوان دومین بازیکن برتر اروپا انتخاب شد.
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف میکنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز میگردند و وجه تسمیه آن را چنین گفتهاند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم میآموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفتهاند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است. (1)
حضرت آدم(ع) در عرفات
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ ؛ آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن به سوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبهپذیر مهربان است.طبق روایت امام صادق علیه السلام، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه میکنی ای آدم؟
ـ چگونه میتوانم گریه نکنم در حالی که خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و به سوی او باز گرد.
ـ چگونه توبه کنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منا برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل به هنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:
سُبحانَکَ اللهُمَ وَ بِحمدِک؛ خداوندا با ستایشت تو را تسبیح میگویم .
لا الهَ الاّ اَنْتْ ؛ جز تو خدایی نیست .
عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی ؛ کار بد کردم و به خود ظلم نمودم .
وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی؛ به گناه خود اعتراف میکنم، مرا ببخش .
اِنَّکَ اَنْتَ الغَفور الرّحیمْ؛ تو مرا ببخش که تو بخشنده مهربانی .
آدم (ع) تا به هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک میریخت، وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت ... .
حضرت ابراهیم(ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم(ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم(ع) در برابر او میفرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اکرم در عرفات
دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامعترین سورههای قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها میباشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.و بنا بر قول مشهور میان محدثان، پیامبر در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:
... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی به سوی خدا باز میگردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه میکنم هر کس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش میکنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شدهاند.
... من در میان شما دو چیز به یادگار میگذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمیشوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر این که آن را به طیب خاطر به دست آورده باشد ... .
صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین علیه السلام
حضرت سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمههای خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه رو به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:1ـ شناخت خدا و صفات الهی.
2ـ شناخت خود یا خودشناسی.
3ـ شناخت جهان.
4ـ شناخت آخرت.
5ـ شناخت پیامبران.
6ـ خودسازی با صفات الهی.
7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.
8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.
9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.
10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.
11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلتها.
12ـ تبدیل خودپرستی نفس به خداپرستی.
13ـ تبدیل خود برتربینی نفس به تواضع و فروتنی.
14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیرخواهی.
15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.
پینوشت:
1- فرهنگ دهخدا، ج 10 جدید، ریشه عرف .
منبع:
دعای عرفه عبدالکریم بی آزار شیرازی .
مقدمه
پخش بیست و دومین قسمت سریال "یوسف پیامبر"، بهانه ای خجسته به دست داد تا بار دیگر با تدبر درآیات کتاب الهی، کام جانمان را با شکربارترین سوره قرآن شیرین کنیم.
این سریال که با کارگردانی "فرج الله سلحشور" فیلمساز نام آشنای عرصه سینما و تلویزیون، روی صحنه می رود، با تمام حرفها و حدیثهای له و علیه و با اعتراف به اینکه هیچ اثرهنری و صنعت بشری تمام عیار و کامل نیست، اثری در خور ستایش، مخاطب پسند، و با لحاظ امکانات و بضاعت سینمایی کشورما تا حدود زیادی مقبول وموفق است.
اما نظر به رسالت گرانی که این سریال بر دوش دارد باید گفت "یوسف پیامبر" نیز مثل هر سریال تاریخی و دینی دیگر، بری از یک سلسله انتقادها و ایرادها به خصوص در حوزه پیام رسانی، داستان پردازی و سناریونویسی نبوده و نیست.
البته اظهار نظر در خصوص جنبه های فنی و سینمایی سریال یاد شده، همچون جلوه های بصری، صحنه آرایی، لوکیشن ها ، میزانسن ها(1)، افکتهای رایانه ای و نظایر آن مجالی فراختر از این مقال می طلبد؛ مضاف بر اینکه نگارنده نیز برعدم اهلیت خود برای ورود به چنین عرصه هایی کاملا معترف است.
آنچه از راقم این سطور به عنوان کارشناس معارف دینی، انتظار می رود؛ تحلیل و بررسی محتوایی سریال ازمنظر دینی و خاستگاه قرآنی است .
پیش از ورود به اصل بحث، تذکار دو نکته ضروری می نماید:
یکم اینکه اگر ازخامه این کمترین، نقد و نظری بر این سریال می رود هیچگاه به معنای نادیده انگاشتن زحمات پر رنج عوامل پیدا و پنهان تولید این سریال نبوده و نیست.
دوم آنکه نوشتار حاضر صرفا ناظر به قسمت اخیر فیلم یاد شده است و میزان اقبال و عنایت خوانندگان عزیز می تواند سبب ساز طرح نقد و بررسی کلی تر یا استمرارآن گردد.
فاصله یوسف سیما تا یوسف قرآن
به عقیده ما کارگردان محترم"یوسف پیامبر" در قسمت اخیر این سریال، به رغم دغدغه دینی وخلوص نیتی که دارد؛ چنانکه باید نتوانسته به روایت قرآن وفادار باشد گواینکه این سخن درباره برخی قسمتهای پیشتر نیز به گونه ای دیگر قابل تعمیم است.
توضیح مطلب اینکه بر مبنای روایت قرآن، یوسف پیامبر بری از هرگونه خطا، اشتباه و نسیان است چه اینکه او در زمره مخلصین(به فتح لام) است(2) و شیطان به هیچ روی بر مخلَصین چیرگی ندارد(3).
این در حالی است که در قسمت اخیر این سریال مشاهده شد که یوسف پیامبر به دلیل غفلت و فراموشی یاد خدا، دست توسل به دامن غیر خدا درزده، نجات و رهایی خویش را از کسی دیگر(عزیز و بزرگ مصریان) می جوید.
به نظر می رسد کارگردان محترم در پرداخت این قسمت از ماجرای حضرت یوسف علیه السلام، منابع دیگری چون نوشته های اهل کتاب یا پاره ای روایتهای مرفوعه و ضعیف السند را - که در آثار برخی از مفسران مسلمان آمده است – اصل و مبنای کار خود قرار داده است.
این مسأله، اما درست برخلاف اظهار نظرایشان مبنی بر طراز قرار دادن منابع متقنی همچون تفسیر گرانسنگ"المیزان" در تولید این سریال می باشد.(4)
البته با توجه به اختصار داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن، این انتظار نابجاست که کارگردانی بتواند با دیدگاهی حصرگرایانه و صرفا با تکیه بر متن ومنبعی واحد، فیلم وسریالی چنین طولانی (45 قسمت) بسازد اما حداقل می توان توقع داشت آنجا که پای اعتقاد دینی توده مردم در میان است برای طرح مسأله خطیری چون عصمت پیامبران، اندکی محتاطانه تر قدم برداشته مبادا از نص صریح قرآن وسنت اصیل فاصله گرفته شود.
باری! به اصل بحث بازگردیم؛ در تفسیر آیه شریفه" وَ قَالَ لِلَّذِى ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنىِ عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَئهُ الشَّیْطَنُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فىِ السِّجْنِ بِضْعَ سِنِین" (5) دو دیدگاه عمده وجود دارد که اکثر قریب به اتفاق مفسران یکی از این دو قول را برگرفته اند.
دیدگاه اول:
عده ای بر این باورند که ضمیر در کلمات " فَأنسَهُ" و" رَبِّهِ" به یوسف بر می گردد.
بر مبنای این انگاره، تفسیر آیه شریفه این می شود که حضرت یوسف به یکی از آن دو که می پنداشت اهل نجات است (ساقی) توسل کرد و گفت: "نزد آقای خود از من یاد کن"، چرا که شیطان یاد خدا را از خاطر یوسف برد و به جای توسل به خالق به مخلوق خدا متوسل شد ودر نتیجه این فراموشی و غفلت کمتر از ده سال دیگر در زندان ماند.
تفسیر "مجمع البیان" (ج12، ص322) از میان تفاسیر کهن و تفسیر "هدایت" (ج1، ص345)در زمان معاصر، و برخی تفاسیر روایی نظیر الدر المنثور فی تفسیر المأثور( ج4، ص 21)، تفسیر قمی( ج1، ص345) و تفسیر عیاشى( ج 2، ص 177) بدین قول گراییده اند.
دیدگاه دوم:
به عقیده برخی دیگر، عبارت " وَ قَالَ الَّذِى نجََا مِنهُْمَا وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّة .."(6)در سه آیه بعد، شاهد بر این مدعاست که ضمیر در هر دو کلمه یاد شده، به زندانی آزاد شده(ساقی شاه) بر می گردد.
بر مبنای این قول، تفسیر آیه این می شود که یوسف به رفیق زندانی خود که اهل نجات بود متوسل شد و از وی خواست تا نزد عزیز مصر از یوسف یاد کند اما شیطان شخص ناجی را دچار نسیان کرد و در نتیجه این فراموشی، حضرت یوسف حدود 7سال دیگر در زندان درنگ کرد.
صاحب تفسیر المیزان(ج11، ص 181)، تفسیر "الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل"( ج7، ص: 212)، أطیب البیان( ج7، ص: 202)، احسن الحدیث(ج5، ص 127) و اغلب تفاسیر معاصر، دیدگاه اخیر را پذیرفته اند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیه مزبور در ضمن بحثی روایی بر آن است که اغلب روایت هایی که به پیامبر یا اهل بیت(علیهم السلام) نسبت داده می شود مبنی بر اینکه یوسف علیه السلام دچار خبط و خطا شد و به جای توسل به خدا، دامن مخلوق را گرفت و... بر خلاف نص صریح قرآن است.
ممکن است این سوال مطرح شود که به هر حال عبارت " اذْکُرْنىِ عِندَ رَبِّکَ " حاکی از آن است که یوسف علیه السلام به غیر خدا متوسل شد و این منافی با مقام توحید وشرک به خداست.
از نظر مرحوم علامه، توسل به اسباب در صورتی شرک انگاشته می شود که آدمی صرفا به آن اسباب و علل تکیه واعتماد ورزد ولی اگر کسی اسباب طبیعی را در طول علت حقیقی اشیاء بداند نه تنها شرک نیست که عین توحید است زیرا حق تعالی خود می فرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ...(7)
اینک جای این سوال باقی است که کارگردان محترم سریال یوسف پیامبر تا چه اندازه توانسته است به نص قرآن و تفاسیری چون المیزان وفادار بماند؟
ابوالقاسم شکوری
کارشناس دینی سایت تبیان
پی نوشت ها:
1- میزانسن یعنی: به صحنه آوردن یک کنش؛ و اولین بار به کارگردانی نمایشنامه اطلاق شد. نظریه پردازان سینما، که این اصطلاح را به کارگردانی فیلم هم تعمیم داده اند، آن را برای تاکید برکنترل کارگردان بر آنچه که در قاب فیلم دیده می شود به کار می برند.
2- إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(یوسف/24) یوسف از بندگان مخلص ما بود!
3- حجر/40
4- ایشان در مصاحبه خود با سایت سیما فیلم اظهار داشته که طراز ما در «یوسف پیامبر» تفسیر المیزان بوده است.
5- یوسف/42؛ و به آن یکی از آن دو نفر، که میدانست رهایی مییابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند.
6- یوسف/45؛ و یکی از آن دو که نجات یافته بود -و بعد از مدتی به خاطرش آمد- گفت: «من تأویل آن را به شما خبر میدهم؛ مرا (به سراغ آن جوان زندانی) بفرستید!»
7- مائده/35؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید!
سلام من به نور عین زهرا |
جواد ، ماه کاظمین زهرا |
سلام من به غربت حریمش |
به کاظمین و صاحب کریمش |
سلام من به قلب بیقرارش |
که سوخته ز یار نابکارش |
سلام من به غربت نگاهش |
به چشم های منتظر به راهش |
سلام من به حال احتضارش |
به لحظه های سخت انتظارش |
دلش به دام عشق مبتلا بود |
در انتظار مقدم رضا بود |
به حال مرگ فتاده محتضر بود |
منتظر هم پدر و پسر بود |
درون حجره بسکه ناله ها زد |
شراره بر تمام لاله ها زد |
قتلگهش میان مسکنش بود |
وای خدا قاتل او زنش بود |
سیلی کین به چهره شرف زد |
کنار پیکرش نشست و کف زد |
درون حجره قلب لاله میسوخت |
برون حجره خصم شعله افروخت |
شروع به پایکوبی از جفا کرد |
فاطمه را به غصه مبتلا کرد |
دل ببرد به راه کاظمینم |
زائر بارگاه کاظمینم |
همان سرا که زائری ندارد |
همان وطن که غم از آن ببارد |
دو یاس خسته در نهاد دارد |
امام کاظم و جواد دارد |
عاشق پر بسته کاظمینم |
کبوتر خسته کاظمینم |
خدا کند رسم به کوی یارم |
که تشنه می از سبوی یارم |
طائر عرشم ولى پر بستهام |
یاد دلدارم ولى دلخستهام |
آسمانم بى ستاره مانده است |
درد من را سوى غربت رانده است |
نالهها مانده است در چاه دلم |
قاتلى دارم درون منزلم |
من رضا را همچو روحى بر تنم |
هستى و دارو ندار او منم |
ضامن آهو مرا بوسیده است |
خندهام را دیده و خندیده است |
بر رضا هرکس دهد من را قسم |
حاجتش را مىدهد بى بیش و کم |
لالهاى در گلشن مولا منم |
غصه دار صورت زهرا منم |
زهر کین کرده اثر رویم ببین |
همچو مادر دست بر پهلو غمین |
در میان حجرهاى در بستهام |
بى قرارم، داغدارم، خستهام |
این طرف یا فاطمه باشد جواد |
آن طرف دشمن ز حالش گشته شاد |
این طرف درد و غم و آه و فغان |
آن طرف هم دختران کف زنان |
کس نباشد بین حجره یاورم |
من جوانمرگم، شبیه مادرم |
ریشهها را کینهها سوزانده است |
جاى آن سیلى به جسمم مانده است |
حال که رو بر اجل آوردهام |
یاد باباى غریبم کردهام |
نیست یک درد آشنا اندر برم |
خواهرى نبود کنار پیکرم |
تشنه لب در شور و شینم اى خدا |
یاد جدّ خود حسینم اى خدا |
جواد زمانی