مقدمه
پخش بیست و دومین قسمت سریال "یوسف پیامبر"، بهانه ای خجسته به دست داد تا بار دیگر با تدبر درآیات کتاب الهی، کام جانمان را با شکربارترین سوره قرآن شیرین کنیم.
این سریال که با کارگردانی "فرج الله سلحشور" فیلمساز نام آشنای عرصه سینما و تلویزیون، روی صحنه می رود، با تمام حرفها و حدیثهای له و علیه و با اعتراف به اینکه هیچ اثرهنری و صنعت بشری تمام عیار و کامل نیست، اثری در خور ستایش، مخاطب پسند، و با لحاظ امکانات و بضاعت سینمایی کشورما تا حدود زیادی مقبول وموفق است.
اما نظر به رسالت گرانی که این سریال بر دوش دارد باید گفت "یوسف پیامبر" نیز مثل هر سریال تاریخی و دینی دیگر، بری از یک سلسله انتقادها و ایرادها به خصوص در حوزه پیام رسانی، داستان پردازی و سناریونویسی نبوده و نیست.
البته اظهار نظر در خصوص جنبه های فنی و سینمایی سریال یاد شده، همچون جلوه های بصری، صحنه آرایی، لوکیشن ها ، میزانسن ها(1)، افکتهای رایانه ای و نظایر آن مجالی فراختر از این مقال می طلبد؛ مضاف بر اینکه نگارنده نیز برعدم اهلیت خود برای ورود به چنین عرصه هایی کاملا معترف است.
آنچه از راقم این سطور به عنوان کارشناس معارف دینی، انتظار می رود؛ تحلیل و بررسی محتوایی سریال ازمنظر دینی و خاستگاه قرآنی است .
پیش از ورود به اصل بحث، تذکار دو نکته ضروری می نماید:
یکم اینکه اگر ازخامه این کمترین، نقد و نظری بر این سریال می رود هیچگاه به معنای نادیده انگاشتن زحمات پر رنج عوامل پیدا و پنهان تولید این سریال نبوده و نیست.
دوم آنکه نوشتار حاضر صرفا ناظر به قسمت اخیر فیلم یاد شده است و میزان اقبال و عنایت خوانندگان عزیز می تواند سبب ساز طرح نقد و بررسی کلی تر یا استمرارآن گردد.
فاصله یوسف سیما تا یوسف قرآن
به عقیده ما کارگردان محترم"یوسف پیامبر" در قسمت اخیر این سریال، به رغم دغدغه دینی وخلوص نیتی که دارد؛ چنانکه باید نتوانسته به روایت قرآن وفادار باشد گواینکه این سخن درباره برخی قسمتهای پیشتر نیز به گونه ای دیگر قابل تعمیم است.
توضیح مطلب اینکه بر مبنای روایت قرآن، یوسف پیامبر بری از هرگونه خطا، اشتباه و نسیان است چه اینکه او در زمره مخلصین(به فتح لام) است(2) و شیطان به هیچ روی بر مخلَصین چیرگی ندارد(3).
این در حالی است که در قسمت اخیر این سریال مشاهده شد که یوسف پیامبر به دلیل غفلت و فراموشی یاد خدا، دست توسل به دامن غیر خدا درزده، نجات و رهایی خویش را از کسی دیگر(عزیز و بزرگ مصریان) می جوید.
به نظر می رسد کارگردان محترم در پرداخت این قسمت از ماجرای حضرت یوسف علیه السلام، منابع دیگری چون نوشته های اهل کتاب یا پاره ای روایتهای مرفوعه و ضعیف السند را - که در آثار برخی از مفسران مسلمان آمده است – اصل و مبنای کار خود قرار داده است.
این مسأله، اما درست برخلاف اظهار نظرایشان مبنی بر طراز قرار دادن منابع متقنی همچون تفسیر گرانسنگ"المیزان" در تولید این سریال می باشد.(4)
البته با توجه به اختصار داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن، این انتظار نابجاست که کارگردانی بتواند با دیدگاهی حصرگرایانه و صرفا با تکیه بر متن ومنبعی واحد، فیلم وسریالی چنین طولانی (45 قسمت) بسازد اما حداقل می توان توقع داشت آنجا که پای اعتقاد دینی توده مردم در میان است برای طرح مسأله خطیری چون عصمت پیامبران، اندکی محتاطانه تر قدم برداشته مبادا از نص صریح قرآن وسنت اصیل فاصله گرفته شود.
باری! به اصل بحث بازگردیم؛ در تفسیر آیه شریفه" وَ قَالَ لِلَّذِى ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْکُرْنىِ عِندَ رَبِّکَ فَأَنسَئهُ الشَّیْطَنُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فىِ السِّجْنِ بِضْعَ سِنِین" (5) دو دیدگاه عمده وجود دارد که اکثر قریب به اتفاق مفسران یکی از این دو قول را برگرفته اند.
دیدگاه اول:
عده ای بر این باورند که ضمیر در کلمات " فَأنسَهُ" و" رَبِّهِ" به یوسف بر می گردد.
بر مبنای این انگاره، تفسیر آیه شریفه این می شود که حضرت یوسف به یکی از آن دو که می پنداشت اهل نجات است (ساقی) توسل کرد و گفت: "نزد آقای خود از من یاد کن"، چرا که شیطان یاد خدا را از خاطر یوسف برد و به جای توسل به خالق به مخلوق خدا متوسل شد ودر نتیجه این فراموشی و غفلت کمتر از ده سال دیگر در زندان ماند.
تفسیر "مجمع البیان" (ج12، ص322) از میان تفاسیر کهن و تفسیر "هدایت" (ج1، ص345)در زمان معاصر، و برخی تفاسیر روایی نظیر الدر المنثور فی تفسیر المأثور( ج4، ص 21)، تفسیر قمی( ج1، ص345) و تفسیر عیاشى( ج 2، ص 177) بدین قول گراییده اند.
دیدگاه دوم:
به عقیده برخی دیگر، عبارت " وَ قَالَ الَّذِى نجََا مِنهُْمَا وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّة .."(6)در سه آیه بعد، شاهد بر این مدعاست که ضمیر در هر دو کلمه یاد شده، به زندانی آزاد شده(ساقی شاه) بر می گردد.
بر مبنای این قول، تفسیر آیه این می شود که یوسف به رفیق زندانی خود که اهل نجات بود متوسل شد و از وی خواست تا نزد عزیز مصر از یوسف یاد کند اما شیطان شخص ناجی را دچار نسیان کرد و در نتیجه این فراموشی، حضرت یوسف حدود 7سال دیگر در زندان درنگ کرد.
صاحب تفسیر المیزان(ج11، ص 181)، تفسیر "الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل"( ج7، ص: 212)، أطیب البیان( ج7، ص: 202)، احسن الحدیث(ج5، ص 127) و اغلب تفاسیر معاصر، دیدگاه اخیر را پذیرفته اند.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیه مزبور در ضمن بحثی روایی بر آن است که اغلب روایت هایی که به پیامبر یا اهل بیت(علیهم السلام) نسبت داده می شود مبنی بر اینکه یوسف علیه السلام دچار خبط و خطا شد و به جای توسل به خدا، دامن مخلوق را گرفت و... بر خلاف نص صریح قرآن است.
ممکن است این سوال مطرح شود که به هر حال عبارت " اذْکُرْنىِ عِندَ رَبِّکَ " حاکی از آن است که یوسف علیه السلام به غیر خدا متوسل شد و این منافی با مقام توحید وشرک به خداست.
از نظر مرحوم علامه، توسل به اسباب در صورتی شرک انگاشته می شود که آدمی صرفا به آن اسباب و علل تکیه واعتماد ورزد ولی اگر کسی اسباب طبیعی را در طول علت حقیقی اشیاء بداند نه تنها شرک نیست که عین توحید است زیرا حق تعالی خود می فرماید:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ...(7)
اینک جای این سوال باقی است که کارگردان محترم سریال یوسف پیامبر تا چه اندازه توانسته است به نص قرآن و تفاسیری چون المیزان وفادار بماند؟
ابوالقاسم شکوری
کارشناس دینی سایت تبیان
پی نوشت ها:
1- میزانسن یعنی: به صحنه آوردن یک کنش؛ و اولین بار به کارگردانی نمایشنامه اطلاق شد. نظریه پردازان سینما، که این اصطلاح را به کارگردانی فیلم هم تعمیم داده اند، آن را برای تاکید برکنترل کارگردان بر آنچه که در قاب فیلم دیده می شود به کار می برند.
2- إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ(یوسف/24) یوسف از بندگان مخلص ما بود!
3- حجر/40
4- ایشان در مصاحبه خود با سایت سیما فیلم اظهار داشته که طراز ما در «یوسف پیامبر» تفسیر المیزان بوده است.
5- یوسف/42؛ و به آن یکی از آن دو نفر، که میدانست رهایی مییابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [= سلطان مصر] یادآوری کن!» ولی شیطان یادآوری او را نزد صاحبش از خاطر وی برد؛ و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقی ماند.
6- یوسف/45؛ و یکی از آن دو که نجات یافته بود -و بعد از مدتی به خاطرش آمد- گفت: «من تأویل آن را به شما خبر میدهم؛ مرا (به سراغ آن جوان زندانی) بفرستید!»
7- مائده/35؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهای برای تقرب به او بجوئید!