تائب یادش بخیر! چهار پنج سال پیش، خیلی ریزه میزه که بودم این متن پایینو نوشتم! یادش بخیر!
-----
بسم ربّ الشّهداء و الصدّیقین
در این هنگام که مستکبران،منافقین و دشمنان جمهوری اسلامی ایران،فضای اینترنت را با حرف ها و تصاویر مخالف پر کرده اند،وظیفه ی خود دانستیم تا به حمایت ازجمهوری اسلامی ایران و رهبر عظیم الشّأن انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به پا خیزیم.
وبلاگ کشکول همان طورکه از نامش پیداست مربوط به تمام موضوعات است.
در ضمن از تمام بینندگان گرامی در خواست می شودبا نظرات خود به ما در ادامه این راه یاری رسانند.
-----
قالاللَّه الحکیم فى کتابه: «و إذا سَألَک عبادى عنّى، فإنّى قریبٌ اجیب دعوة الدّاع إذا دعان. فلیستجیبوا لى وَ لیؤمنوا بى لعلّهم یرشدون».
در دعا، سه چیز نهفته است که این سه چیز، فواید و دستاوردهاى دعاست. دعایى نیست که از دو تاىِ این سه چیز، خالى باشد؛ چه دعاهاى مأثور که از معصومین علیهمالسّلام رسیده است و چه دعاهایى که یک انسان، خودش از روى طلب و نیاز به خداى خود عرض مىکند. دو چیز حتماً در این دعاها هست. و اما بعضى دعاها، سه چیز (یک چیز دیگر) علاوه بر این دو چیز دارند که این سه چیز، خیلى مهم است.
یکم: خواستن یکى از این سه چیز، عبارت است از آن مقصودِ عمومى از دعا؛ یعنى خواستن و گرفتن از خداوند متعال. ما انسانها نیازهاى زیادى داریم و وجودمان سر تا پا نیاز است. اگر در وجود خودتان دقّت کنید، مىبینید از تنفّس کردن و غذا خوردن گرفته تا راه رفتن و گوش کردن و دیدن، همه و همه حاکى از نیاز ما انسانهاست. یعنى خداى متعال، مجموعهاى از امکانات و نیروها را در اختیار من و شما قرار داده است که با آنها مىتوانیم زندگى کنیم و همه نیز تحتِ اراده پروردگار است. هر کدام از این نیروها و امکانات کمبود پیدا کند، انسان دچارِ مشکلِ اساسى در زندگى خود مىشود. مثلاً یک رگ یا یک رشته عصب از کار بیفتد، یک عضله مشکل پیدا کند، تا برسد به مسائلِ بیرون از وجودِ انسان یا مسائل روحى یا مسائل اجتماعى.
بشر، سر تا پا نیاز است. رفع این مشکلات و تأمین این نیازها را از چه کسى باید بخواهیم؟ از خداى متعال که او حاجات ما را مىداند. «و اسئلوا اللَّه من فضله إن اللَّه کان بکلّ شىءٍ علیماً». خدا مىداند شما چه مىخواهید، چه لازم دارید و چه چیز از او مىطلبید و سؤال مىکنید. پس از خدا بخواهید. در جاى دیگر مىفرماید: «و قال ربّکم: ادعونى استجب لکم» پروردگار شما فرموده است: «دعا کنید مرا» یعنى «بخوانید مرا؛ من به شما جواب مىدهم». البته این جواب دادن، به معناى برآمدنِ حاجت نیست. مىگوید: «جواب مىدهم و لبیک مىگویم»؛ استجب لکم. اما این استجابت الهى در بسیارى از موارد با دادنِ حاجت و آن چیزِ مورد درخواست شما همراه است. پس، این مطلب اوّل که انسان نیازهایى دارد و رفع این نیازها را باید از خدا بخواهد. باید درِ خانه خدا رفت تا از تضرّع پیش دیگران، بىنیاز شد...
در حدیثى آمده است: «افضل العبادة الدّعا». بهترین عبادتها دعاست. حدیث دیگر، حدیث نبوى است. آن حضرت به اصحابِ خود فرمود: «ألا ادُّلکم على سلاح ینجیکم من اعدائکم و یدر ارزاقکم؟» «آیا مىخواهید سلاحى را به شما نشان دهم که هم شما را از دشمن حفظ مىکند و نجات مىدهد و هم روزىتان را فراوان مىکند؟» این، همان خواستن از خدا براى برآورده شدن حاجات است. «قالوا: بلى یا رسولاللَّه»، «عرض کردند: بلى؛ بفرمایید». فرمود: «قال تدعون ربّکم». «خدا را دعا کنید؛ خدا را بخوانید»، «باللّیل و النّهار» «شب و روز»، «فإنّ سلاح المؤمن الدّعا» «سلاح مؤمن، دعاست»؛ یعنى دنبال حاجات رفتن با سلاح دعا. با دشمن، با حادثه و با بلیه در افتادن با سلاح دعا.
یک روایت از حضرت سجاد علیهالسّلام است که مىفرماید: «الدّعاء یدفع البلاء نازل و ما لم ینزل»؛ هم بلایى که به سوى شما آمده است با دعا دفع مىشود و هم بلایى که نیامده است. یعنى اگر دعا نکنید، آن بلا متوجّه شما خواهد شد.
مسأله بسیار مهمّى است. خداوند متعال، وسیلهاى به انسان داده است که انسان مىتواند حوائج خود را -مگر در موارد استثنایى که به آن اشاره مىکنم- با آن برآورده کند. آن وسیله چیست؟ خواستن از خداى متعال است.
کلامى از امیرالمؤمنین علیهالسّلام نقل شده است که ایشان -بنا بر نقل- فرمودهاند: «ثم جعل فى یدک مفاتیح خزائنه، بما اذن فیه من مسألته»؛ «خداى متعال، به اینکه به تو اذن داد از او بخواهى، کلید همه گنجینههاى خود را در دست تو قرار داد». پس اذنى که خداوند متعال داد تا هرچه مىخواهى از او بخواهى، کلید همه خزائن الهى است. اگر انسان این کلید را به شکل درست بهکار ببرد -از خدا بخواهد- مسلّماً آن را در اختیار انسان مىگذارد. «فمتى شئت استفتحت بالدّعاء أبواب خزائنه»؛ هر وقت بخواهى، بهوسیله دعا درِ خزائن الهى را باز مىکنى. ببینید! این مسأله بسیار مهمّى است. چرا انسان خود را از این وسیله مهم محروم کند؟!
چگونه بخواهیم؟
1. تلاش کنید!
در اینجا، چند سؤال مطرح مىشود: یکى اینکه اگر دعا چنین نقش معجزهآسایى دارد، پس این وسایل دنیوى و این ابزارها و علم و صنعت و نظایر آن چیست؟ جواب این است که دعا رقیب ابزارهاى مادّى نیست. اینطور نیست که وقتى انسان مىخواهد به مسافرت برود، یا با خودرو و قطار و هواپیما عازم شود و یا با دعا برود! همچنین اینطور نیست که اگر انسان بخواهد وسیلهاى بهدست آورد، یا پول خرج کند و یا اگر پول نداشت به دعا متوسّل شود و آن وسیله را بهدست آورد! معناى دعا این است که شما از خدا بخواهید تا او این وسایل را جور بیاورد. آنوقت علل مادّى هر کدام در جاى خودشان قرار مىگیرند. دعاى مستجاب اینگونه است.
وقتى دعا مىکنید که حاجتى از شما برآورده شود، اگر خداى متعال آن دعا را مستجاب کند، استجابتش این است که ابزارهاى مادّى و عادّى و معمولىِ این خواسته، جور مىشود. یعنى خدا جور مىآورد. فرضاً شما از کسى طلبى دارید که آن کس طلب شما را نمىدهد. اما یک وقت به دلش مىافتد و مىآید طلبتان را مىدهد. این یک وسیله است. چه مانعى دارد که دعا این وسیله را براى انسان جور کند؟ همه وسایل عالم از این قبیل است. بنابراین دعا موجب نشود کسى تنبلى کند. دعا موجب نشود که کسى از دانش و علم و ابزار مادّى و علّت و معلولِ طبیعى، دست بشوید؛ نه. دعا رقیب آنها نیست، بلکه در طول آنهاست. دعا، جورآورنده آنهاست.
البته غالباً اینطور است. ضمناً بعضى مواقع، خداى متعال معجزه هم نشان مىدهد که آن بحث دیگرى است. معجزه در موارد استثنایى رخ مىدهد و در غیرِ مواردِ استثنایى، دعا جورکننده روال عادّى است. وقتى شما از خدا مىخواهید حادثهاى اتفاق بیفتد که به آن نیاز دارید، در کنار دعا باید نیرویتان را هم بهکار ببندید. مثلاً اگر احساس تنبلى به شما دست مىدهد و دعا مىکنید که خداى متعال این احساس را از شما بگیرد، در کنار دعا باید اراده و همّت نیز به خرج دهید. یعنى در اینجا هم باز وسیله مادّى و وسیله طبیعىِ دیگرى هست که همان همّت کردن است. باید همّت و اراده کنید. هیچکس خیال نکند که اگر در خانه بنشینیم و به تلاش و اقدام نپردازیم، حتى اراده هم نکنیم و فقط به دعا مشغول باشیم، خدا حاجاتمان را برآورده مىکند؛ نه. چنین چیزى امکان ندارد. پس دعا در کنار تلاش و با تلاش است. بعضاً خیلى از تلاشها به نتیجه نمىرسد؛ اما همین که دعا کردید، به نتیجه خواهد رسید. این یک نکته.
2. شدنی باشد!
مطلب دیگر این است که گاهى هرچه انسان دعا مىکند، مستجاب نمىشود. علت چیست؟ روایات دینى، این مشکل را براى ما حل کردهاند. مثلاً در روایات آمده است که اگر شرایط دعا وجود نداشته باشد، دعا مستجاب نمىشود. بالأخره دعا هم شرایطى دارد. بزرگان دین فرمودهاند: «کارهاى نشدنى را از خداى متعال نخواهید!» در روایتى آمده است که روزى یکى از اصحاب نبىّ اکرم صلّىاللَّه علیه آله و سلّم در حضور پیغمبر دعا کرد و گفت: «اللّهم لاتحتجنى على أحداً من خلقک»؛ «خدایا مرا محتاج هیچ آفریدهاى نکن»؛ «فقال رسول صلّىاللَّه علیه و آله: لا تقولنها کذا». «پیغمبر صلّىاللَّه علیه و آله فرمود: اینطور نگو!» «فلیس من احد إلّا و هو محتاج إلى النّاس». مگر مىشود که یک انسان، محتاج دیگران نباشد؟ «نگو که خدایا مرا محتاج هیچ کس نکن. این، خلافِ طبیعت بشرى، خلافِ سنّت الهى و خلافِ طبعِ نهاده پروردگار در وجودِ انسان است». چرا مىگویى خدایا مرا محتاج هیچ کس نکن؟ این دعا مستجاب نمىشود. آن فرد عرض کرد: «یا رسولاللَّه! پس چگونه دعا کنم؟» فرمود: «قل اللّهم لاتحتجنى على شرار خلقک». «بگو: خدایا! مرا محتاج اشرار از بندگان خود مکن. مرا نیازمند مردمان شریر مکن. مرا محتاج انسانهاى لئیم مکن. این درست است. این مىشود. این را از خدا بخواه!» پس اگر چیزى را از خداى متعال طلب کردیم که نشدنى و به خلاف سنّتهاىِ معمولىِ عالم است، برآورده نمىشود.
3. با توجه بخواهید!
یکى از شرایط استجابت دعا این است که آن را با توجه مطرح کنیم. گاهى لقلقه زبان، جملاتى چون «خدایا ما را بیامرز»، «خدایا به ما سعّه رزق بده» و «خدایا قرض ما را ادا کن» است. ده سال انسان اینگونه دعا مىکند، اصلاً مستجاب نمىشود. این فایدهاى ندارد. یکى از شرایط دعا این است که فرمود: «اعلموا ان اللَّه لا یقبل الدّعاء عن قلب غافل»؛ «خداوند متعال از صاحب دلِ غافل -دلى که متوجه نیست چه خواستهاى را مطرح مىکند و با که دارد حرف مىزند- دعایى را قبول نمىکند.» معلوم است که دعاىِ داراى این ویژگیها، مستجاب نمىشود. باید تضرّع کنید و جدّى بخواهید. باید از خداى متعال با الحاح بخواهید. باز بخواهید و باز بخواهید. در این صورت البته خداى متعال دعاها را مستجاب خواهد کرد.
3. خواستهها را بزرگ ندانید!
یک مطلب دیگر در باب دعا این است که براى برآمدن حاجات، هیچ حاجتى را آنقدر بزرگ نشماریم که بگوییم: «این حاجت را دیگر نمىشود از خدا خواست، چون خیلى بزرگ است». نه؛ اگر حاجت، به خلاف طبیعت و سنن آفرینش نیست، اگر محال نیست، هرچه هم بزرگ باشد، مسألهاى نیست و از خدا بخواهید. شما در هر روز از ماه رمضان -بنا بر مأثور- بعد از هر نماز مىگویید: «اللّهم ادخل على اهل القبور السّرور. اللّهم اغن کلّ فقیر» از خدا مىخواهید همه فقرا را غنى کند. فقط فقراى ایران را نمىگویید. «اغن کلّ فقیر» یعنى همه فقراى اسلام غنى شوند. اینها خیلى مهم است. خواسته و حاجت بزرگى است، وقتى مىگویید «خدایا همه فقرا را غنى کن!» خوب؛ از خدا مىخواهیم. چرا نشود خواست؟! اگر موانعِ بر سر راه غنى شدن برطرف گردد، چرا نشود؟! پدیده فقر که یک امر ذاتى در جامعه نیست. فقر در جوامع بشرى یک امر تحمیلى است. فقر را قدرتهاى ستمگر و زورگو و زیادهطلب عالم بر افراد و بر ملتها تحمیل مىکنند. اگر این قدرتها از میان بروند، چرا دعاى «الّلهم اغن کلّ فقیر» مستجاب نشود؟! ممکن است چنین حاجتى برآورده شود.
در ادامه این دعا مىگویید: «اللّهم اشبع کلّ جائع. اللّهم اکسُ کل عریان». انسان حاجتى به این کلانى از خدا مىخواهد! در دعاى سحر روز جمعه -که مستحبّ است؛ دعایى کوتاه اما بسیار خوب است، اگر توفیق پیدا کردید، حتماً این دعا را بخوانید- اوّل درخواستهایى از خدا مىشود و بعد این عبارت مىآید: «الهى طموح الآمال قد خابت إلا لدیک و معاکف الهمم قد تعطّلت إلّا علیک»؛ خدایا! آرزوهاى سرکش و بزرگ و خواستههاى عظیم، محکوم به نومیدى هستند؛ مگر وقتى که با تو مطرح شوند. کاروان طلبهاى ما، از راه رفتن، محکوم به بازماندنند؛ مگر وقتى که در خانه تو بیایند.
خداوند از حاجت بزرگ انسان که هراسى ندارد! از خدا هرچه بزرگتر بخواهید. مبادا یک وقت انسان با خود بگوید: «خوب؛ من این چیزى را که مىخواهم، اگر براى خودم بخواهم، قابلِ شدن است. اما طلبِ عافیت براى همه انسانها، خیلى بزرگ است. چطور این را از خدا بخواهم؟!» نه؛ بخواهید. براى بشرّیت بخواهید. براى همه انسانها بخواهید. بعضى چیزها را براى همه مسلمین بخواهید. در همین دعا، عبارتِ «اللّهم اصلح کلّ فاسد من امور المسلمین»، از آنِ مسلمانان است. دعایى است که مخصوصِ اهلِ اسلام است. البته آن هم عللى دارد که چرا؟ شاید در غیر اهل اسلام، امکانش نیست و شاید بدون حاکمیت اسلام، ممکن نیست که خداى متعال همه مفاسد را برطرف کند. اصلاً نمىشود. شرطش، اسلام است. پس این یک طرف قضیه است.
5. کوچک نشمرید!
ضمناً از کوچک بودن خواسته هم ابا نداشته باشید. خواستههاى کوچکِ کوچک را هم از خدا بخواهید. در روایت است که حتى بندِ کفش خود را -که چیز خیلى حقیرى است- از خدا بخواهید. روایتى است از امام باقر علیهالصّلاة والسّلام که مىفرماید: «لا تحَّقروا صغیراً من حوائجکم فإنَّ أحبّ المؤمنین إلى اللَّه أسئلهم»؛ «حاجتهاى کوچک را حقیر نشمارید و از خدا بخواهید».
خوب؛ انسان به بند کفش احتیاج دارد؛ به درِ مغازه مىرود و مىخرد. این هم دعا لازم دارد؟! بله! تا احساس کردید که به بند کفش و یا هر چیز دیگرِ به این کوچکى نیاز دارید، دل را متوجّه خدا کنید و بگویید: «پروردگارا! این را هم به من برسان!» رساندنش به چه ترتیب است؟ به این ترتیب است که پول در جیبم بگذارم، سرِ کوچه بروم از مغازه بخرم و بعد هم آن را مورد استفاده قرار دهم. به هر حال باید از خدا بخواهید. اگرچه به درِ مغازه رفتید، پول دادید و بند کفش خریدید اما باز هم آن را خدا به شما داد. از غیر طریق خدا که چیزى به دست انسان نمىرسد. هرچه به ما مىرسد خدا به ما مىدهد.
چیزى را که خدا مىدهد، قبلاً باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکى از عللِ اینکه گفتهاند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهیدستى خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهیدستیم. اگر خداى متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بندِ کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدنِ بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه مورد نظر بسته بود و یا در بین راه حادثه مهمّى پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین هر چیز را از خدا بخواهید؛ حتّى بند کفش را، حتّى کوچکترین اشیا را و حتّى قوت روزانه خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمت یافته در سینه ما -که مىگوییم «من» و خیال مىکنیم مجمع نیروها ما هستیم- بشکند. این «من» انسانها را بیچاره مىکند. این هم مطلبى در باب دعا که انسان خواستههاى خود را از طریق دعا بهدست آورد... خطبههاى نماز جمعه تهران؛ 28/11/73