منابع تاریخی زیارت قبر امام حسین علیهالسلام را توسط جابر دو گونه، گزارش کردهاند. گزارش نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به طور مسند و با تفصیل گزارش کرده، اما در آن، سخنی از ملاقات وی با اهلبیت امام حسین علیهالسلام به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید بن طاووس است که زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار، بیان کرده و به دنبال آن، ملاقات جابر را با اسرای اهلبیت علهیمالسلام که از شام بازگشتهاند، آورده است. ابتدا گزارش طبری و سپس گزارش ابن طاووس را بررسی میکنیم.
عماد الدین طبری (متوفای 525 ق) در بشارة المصطفی به سندش از عطیة بن سعد بن جناده کوفی جدلی (2) نقل کرده که گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین علیهالسلام حرکت کردیم، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچهای به کمر بست و پارچهای به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام رفت. وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن قدر گریه کرد که بیهوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمیدهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگهای گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی میدهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مومنان و همپیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه علیهماالسلام سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شدهای و از سینه ایمان، شیر خوردهای و از دامان اسلام برآمدهای، خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مومنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آنچه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت میدهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.
به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوستدار خاندان محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد صلی الله علیه و آله را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوستدار آل محمد علهیمالسلام مدارا کن! هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت میماند. دوستدار آل محمد علهیمالسلام به بهشت میرود و دشمنانشان به دوزخ.
عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهایشان جدا شد، فرزندانشان یتیم گشتند و همسرانشان بیوه شدند؟
جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن که محمد صلی الله علیه و آله را به حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسین علیهالسلام و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانههای کوفیان ببر.
چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوستدار خاندان محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد صلی الله علیه و آله را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوستدار آل محمد علهیمالسلام مدارا کن! هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت میماند. دوستدار آل محمد علهیمالسلام به بهشت میرود و دشمنانشان به دوزخ. (3)
اما سید بن طاووس جریان زیارت جابر را این گونه، گزارش کرده است:
چون اهلبیت حسین علهیمالسلام از شام به عراق آمدند، به راهنمایی کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بده. آنان چون به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنیهاشم و مردان خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسین علیهالسلام آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله نمودند و بر صورتهایشان سیلی میزدند و به گونهای عزاداری و نوحهسرایی میکردند که جگرها را آتش میزد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهلبیت علهیمالسلام آمده و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند. (4)
پینوشتها:
1- جابر بن عبدالله بن عمر و بن حزام (حرام) بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم، امیرالمومنین علیهالسلام و چهار امام بعدی بوده است و در جریان عقبه دوم که کودکی بیش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بود که با رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم بیعت کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت. (ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج 2، ص 180- 181) کشی در باره او نوشته است: «جابر از پیشتازان گرد آمده اطراف وجود علی علیهالسلام و جزء گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبة دوم) و آخرین کس باقی مانده از اصحاب رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم و از پیروان اهلبیت علهیمالسلام بود. وی در حالی که عمامة سیاه بر سر گذاشته بود، در مسجد مینشست و صدا میزد: یا باقرالعلم! و تکیه زنان بر عصایش در کوچههای مدینه و مجالس آنان میگشت و میگفت: علی علیهالسلام برترین بشر است، هر کس نپذیرد، کافر است. ای گروه انصار! فرزندانتان را بر محبت علی تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، درباره نطفهاش از مادرش سوال کنید. وی چون پیر شده بود، حجاج با او کاری نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص 38، ح 78 و ص 41، ح 87 و 88 و ص 44، ح 93 و ص 124- 125، ح 195). آیت الله خویی رحمهالله درباره وی مینویسد: «جابر از یاران رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم و از بهترین یاران امیرالمومنین علیهالسلام و از جمله شرطه الخمیس بود. (معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 4، ص 330). کلینی با سند صحیح خود از امام باقر علیهالسلام این سخن را درباره وی روایت کرده است که هیچگاه جابر دروغ نگفته است (همان، ص 334). گزارشهای تاریخی درباره تعداد غزوههایی که جابر شرکت داشته است، یکسان نیست. طبرانی معتقد است که وی در سیزده غزوه شرکت داشته است (همان، ج 2، ص182). شیخ طوسی رحمهالله گفته است که جابر در جنگ بدر و هجده غزوه دیگر، پیامبر صلیالله علیه واله وسلم را همراهی نموده است. (رجال الطوسی. ص 31- 32). به گفته ابن اثیر، جابر در هفده غزوه شرکت کرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و احد حضور نداشت. اما کلبی معتقد است که جابر در احد شرکت داشته گفته شده که وی در هیجده جنگ شرکت جسته و در جنگ صفین نیز علی را همراهی کرده است. (اسد الغایة، ج1، ص 257). در عظمت علمی جابر همین بس که ذهبی وی را فقیه و مفتی مدینه در زمان خود معرفی نموده است (شمسالدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 190). جابر از روایاتی است که عده زیادی از وی نقل حدیث نمودهاند. برخی، تعداد احادیث وی را تا 1540حدیث نوشتهاند. (ذهبی، همان، ج 3، ص 194). حابر در سال 78ق (رجال الطوسی، ص 32) در حالی که بیش از نود سال داشت، چشم از جهان فرو بست.
2- عطیة بن سعد بن جنادة عوفی جدلی قیسی، یکی از تابعان و محدثان و مفسران بزرگ شیعه است که توفیق همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین علیهالسلام داشته است و او را میتوان به عنوان دومین زائر امام علیهالسلام دانست. او از اهل کوفه بود و در زمان خلافت امیرالمومنین علیهالسلام دیده به جهان گشود. مادرش کنیز رومی بوده است. درباره انتخاب نامش روایت شده است که وقتی عطیه متولد شد، پدرش از امیرالمومنین خواست که نامی برای فرزندش انتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیة الله؛ او هدیة خداوند است». از اینرو نام او «عطیه» گذاشته شد و حضرت صد درهم از بیتالمال برای او مقرر کرده و به پدرش سعد داد. او در جریان قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج بن یوسف ثففی همراه عبدالرحمن بود و پس از شکست سپاه ابن اشعث، به فارس گریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی حاکم فارس، نوشت که عطیه را فراخوان و به او تکلیف کن که علی را لعن کند. اگر او از لعن علی سرباز زد. چهارصد ضربه شلاقش زده و موی سر و ریشش را بتراش. عطیه چون حاضر به لعن علی علیهالسلام نشد، ضربات شلاق و تحمل اهانت را در راه دوستی با امیرالمومنین علیهالسلام به جان خرید. هنگامی که قتیبه، حاکم خراسان شد، عطیه نزد او رفت و تا هنگامی که عمر بن هبیره حاکم عراق شد، در خراسان اقامت داشت آنگاه طی نامهای از ابن هبیره درخواست کرد تا به کوفه باز گردد. ابن همبیر: با درخواست وی موافقت کرد و او در کوفه اقامت گزید تا آن که در سال 111ق بدرود حیات گفت. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 304)؛ محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذبل المذیل، ج 8، ص 128). عطیه تفسیر قرآنی دارد که در پنج جزء گردآوری شده است. وی میگوید: من قرآن را سه بار با دید تفسیری و هفتاد بار با نگاه قرائنی، بر ابن عباس عرضه داشتم (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 6، ص 296، ماده عطا).
3- عمادالدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم طبری، بشارة المصطفی، ص 125- 126. خوارزمی نیز این جریان را با تفاوتهایی گزارش کرده است (ر. ک: ابوالموید موفق بن احمد مکی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، ج 2، ص 190- 191). سید ابن طاووس نیز زیارت جابر را با تفصیلی دیگر به نقل از «عطا» آورده است: (ر. ک: مصباح الزائر، ص 286). به نظر میرسد مراد از عطا، همان عطیه باشد، چنانکه محدث نوری نیز این احتمال را داده است (میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لولو و مرجان)، ص 236). محقق قاضی طباطبائی نیز بر این امر (یکی بودن عطبه با عطا)، دلیل آورده است (سید محمد علی قاضی طباطبائی، همان، ص203- 208).
نکته شایان توجه در این باره آن است که علامه سید محسن امین پیش از نقل خبر عطیه، میگوید که من این خبر را از کتاب بشارة المصطفی و غیر آن نقل میکنم و بعد از نقل خبر یاد شده، اضافاتی در باره ملاقات جابر با اهلبیت علهیماالسلام و اینکه این حادثه در اربعین اتفاق افتاده، آورده است که در کتاب بشارة المصطفی موجود نیست (اعیان الشیعه، ج 4، ص 47 و لواعج الاشجان، ص 240). این امر، حاکی از آن است که وی- چنان که خود گفته- آن اضافه را از کتابی غیر از کتاب طبری آورده است. در این میان، برخی محققان معاصر (قاضی طباطبائی، همان، ص 182 به بعد؛ جعفر سبحانی، شخصیتهای اسلامی شیعه، ج 2، ص 79) برای این که اثبات کنند این قسمت زیادی نیز از کتاب بشارة المصطفی است به توجیهائی متوسل شدهاند که قابل پذیرش نیست، از جمله آنکه نسخه بشارة المصطفی ناقص به دست ما رسیده است و احتمال دارد که در نسخه کامل کتاب یاد شده این زیادی باشد، چنانکه شیخ حر عاملی گفته است که این کتاب، هفده جزء دارد (امل الامل، ج 2، ص 234) ولی آنچه اکنون از کتاب طبری با تصحیح و تحقیق، چاپ شده، یازده جزء است. بنابراین، امکان دارد این حدیث نقطیع شده به دست ما رسیده باشد و آن قسمت اضافی که علامه امین آورده است، از نسخهی کاملی بوده است که در دسترس وی بوده است.
احتمال دیگری که داده شده آن است که محدثان پیش از طبری، روایت را نقطیع کرده و طبری قسمت مربوط به ملاقات جابر را با اسرا نیاورده است. (قاضی طباطبائی، همان، ص 215 به بعد).
در پاسخ چنین توجیهاتی باید گفت که اولا: در بسیاری از موارد، ناقص بودن نسخه کتابی کهن، به سبب از بین رفتن صفحات اول یا آخر آنهاست، نه آنکه از وسط کتاب، صفحاتی از بین رفته باشد، آن هم ادامه یک خبر!، ثانیا: علامه مجلسی (متوفای 1111 ق) که معاصر شیخ حر عاملی (متوفای 1104 ق) بوده است و طبیعتا در زمان وی نسخه بشارة المصطفی هفده جزء داشته، این خبر را بدون هیچ زیادی دیگری از بشارة المصطفی نقل کرده است که این امر خود قرینه واضحی است که خبر یاد شده در بشارة المصطفی کامل و بدون کاستی به دست ما رسیده است. بنابراین، علامه امین این قسمت اضافهی را از غیر کتاب طبری آورده است که آن هم برای ما مجهول است و چه بسا ایشان قسمت یاد شده را از کتابهای معاصران خود گزارش کرده است. اما احتمال نفطیع توسط محدثان پیش از طبری، تنها یک، احتمال است و قرینه و شاهدی بر این ادعا وجود ندارد.
4- اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114. این گزارش را ابن نمای حلی نیز به اختصار نقل کرده است: مثیرالاحزان، ص 86.
منبع:
مجله تاریخ در آینه پژوهش، ش 5، 1384، محسن رنجبر .