سلام به تمام بینندگان عزیز
قبل از هرچیز عید سعید فطر رابه همه تبریک میگویم
من ازامروز هرروز دراین وبلاگ مطلب میزنم تامثل وبلاگ قبلیم بشه
ایا میدانید آفرینش زنبور عسل این حشره بسیار مفید قبل از آ فر ینش انسان بر روی زمین بو ده است..و ایا میدانید آگر این حشره مفید نبود تکا مل انسا ن هم نبود؟
آیا میدانید با تو جه به تکا مل علم ...هنوز بخش و سیعی از رازهای مفید این حشره کشف نشده است؟
ایا میدانید حتی با نگاه سا ده به زندگی این حشره بخشی از انواع بیما ریها ی شما در مان میشود؟
ایا میدانید گوش فر ا دادن به صدای دلنواز پر واز این حشره به در مان بیما ریهای شما کمک میکند؟
ایا میدانید حتی مد فو ع این حشره چه حکمت های دارد؟
ایا میدانید در سوره مبا رک نحل چه نهفته شده است؟
از هر طبقه ای که هستید به دنیا ی بی مرز زنبور عسل روی آورید و بدون هیچ ما نعی ازنعمتهای بیکران الهی بهر ه مند شوید
بی جهت به بی راهه نر وید ...به تجا رب مفید اجداد مان در سرا سر دنیا مر اجعه کنید ...میبینید این حشره مفید و بی نظیر
در تما می مقا طع بشر را یا ری کر ده و می کند ...ولی کمتر کسی بدان واقف است ..چون تنها فکر میکنیم که عسل
شیر ین از تو لیدات آن است و حا ل آنکه وظا یف اصلی دیگر ی دارد که علم هم در پیچ و خم آن متحیر می با شد.
یادیاران ابوالفضل بغلانی
درباره قیصرسخن عشق دکترامین پور
لحظه هاى کاغذى
- قیصر امین پور شاعر، ادیب و فارسى پژوه متولد ، 1338 گتوند خوزستان
- ترک تحصیل از رشته دامپزشکى دانشگاه تهران 1357
- ترک تحصیل از رشته علوم اجتماعى دانشگاه تهران 1363
- اخذ دکتراى ادبیات فارسى از دانشگاه تهران با راهنمایى دکتر شفیعى کدکنى 1376
- تدریس در دانشگاه الزهرا 70 - 1367
- تدریس در دانشگاه تهران 1370 تاکنون
- دبیر شعر هفته نامه سروش 71-60
- سردبیر ماهنامه ادبى - هنرى سروش نوجوان 83- 67
- عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسى
- برخى از آثار او عبارتند از: ظهر روز دهم (برنده جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى) به قول پرستو (برنده جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى) تنفس صبح، در کوچه آفتاب، منظومه روز دهم، توفان در پرانتز، بى بال پریدن، گلها همه آفتاب گردانند و...
- برنده تندیس مرغ آمین 1368
- برنده تندیس ماه طلایى (برگزیده شعر کودک و نوجوان 20 سال انقلاب)
اگر بخواهیم شعرى از جنگ بگوییم حتماً سرآمد شاعران آن، قیصر امین پور به یادمان خواهد آمد :
مى خواستم شعرى براى جنگ بگویم
دیدم نمى شود
دیگر قلم زبان دلم نیست.
گفت:
باید زمین گذاشت قلم ها را
دیگر سلاح سرد سخن کار ساز نیست
باید براى جنگ
از لوله تفنگ بخوانم
با واژه فشنگ
قیصر امین پور در آستانه دهه پنجم عمرش اما دیگر به دنبال واژه و فشنگ نیست. چه مدتهاست که زادگاه و سرزمین مادرى اش به دور از «وضعیت خطر» و «آژیر قرمز» نفس مى کشد. با این همه گویى غبار آن سالهاى نه چندان همچنان بر چهره شاعر «خانه هاى خونین» و «عروسک خون آلود» تازه مانده که گاه به گاه به یاد آن ایام داغ ولى تازه مى کند. گر چه «این حرمهاى داغ دلش را دیوار هم توان شنیدن نداشته است.» از همین روست شاید که امین پور لحظه هاى کاغذى اش را مى سراید و مى گوید:
خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى
شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى
لحظه هاى کاغذى را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارى
آفتاب زرد وغمگین، پله هاى رو به پایین
سقف هاى سرد و سنگین، آسمان هاى اجارى
عصر جدول هاى خالى، پارک هاى این حوالى
پرسه هاى بى خیالى، نیمکت هاى خمارى
رونوشت روزها را روى هم سنجاق کردم:
شنبه هاى بى پناهى، جمعه هاى بى قرارى
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزى، باد خواهد برد بارى
روى میز خالى من، صفحه باز حوادث
درستون تسلیت ها، نامى از مایادگارى
آثار قیصر امین پور در محافل و جشنواره هاى ادبى همواره مطرح بوده و
هستند. چنانکه او درسال 1368 توانست تندیس مرغ آمین را از جایزه ویژه نیما دریافت کند و دو کتابش با نام هاى «ظهر روز دهم» و «به قولى پرستو» در همان سالهاى نشریعنى در سال هاى 1365 و 1375 جایزه جشنواره کتاب کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوان را از آن خود کرد.
قیصر امین پور همچنین جایزه تندیس ماه طلایى را که به برگزیدگان شعر کودک و نوجوان 20 ساله اخیر تقدیم شده است، به دست آورده است.
بهتر است مهرگان امروز را با یکى از اشعار امین پور به پایان و از خواندنش لذت ببریم:
سراپا اگر زرد وپژمرده ایم
ولى دل به پاییز نسپرده ایم
چوگلدان خالى لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
دلى سربلند و سرى سربه زیر
از این دست عمرى به سر برده ایم
در این حین سرپرست پیشکارها وارد می شود واعلام می کند که پرنس کیانگ وون در شرایط بحرانی هستند...
پادشاه و ملکه که از بیماری پرنس اطلاع یافته اند ، پیش پرنس می روند و علت بیماری او را از پزشکان می پرسند...
پادشاه به ملکه می گوید که اگر نگران حال پرنس است چرا مراقبت از پرنس را به یانگوم نمی دهد...
ملکه می گوید چطور می توانم اجازه دهم یک بانوی پزشک از او مراقبت کند ، پادشاه از او می پرسد شما همان کسی نبودید که ارزش قائل شدید برای تلاش یانگوم و به او اجازه دادید من را درمان کند ، ملکه می گوید من به سرپرست پزشکان از قبل مشکوک بودم به همین علت این کار را کردم...
پزشکان قصر به علت وضعی که برای پرنس به وجود آمده تشکیل جلسه می دهند...
افسرمین جانگ هو از یانگوم می پرسد چگونه توانسته به آسانی مقام بانوی پزشک شخصی پادشاه را رها کند...
یانگوم می گوید من نمی توانم این را انجام بدهم در حالی که این مقام بالاتر از استادم است و آسیب می زند به بانو سوک وون...
یانگوم در حال ترک از قصر است که پادشاه او را می بیند و از سرپرست پیشکارها می خواهد او را صدا کند و از یانگوم می خواهد که قصر را ترک نکند...
پادشاه دستور می دهد که مین جانگ هو را به نزد او بیاورند و افسرمین به نزد او می آید و پادشاه علت پافشاری افسرمین مبنی بر استفاده از یانگوم به عنوان بانوی پزشک را جویا می شود...
افسرمین می گوید باید یک شخص را چه مرد و چه زن را در موقعیتی که شایسته اوست قرار داد...
پزشک شین به نزد پادشاه و ملکه می رود واعلام می کند که پرنس مبتلا به آبله شده است...
پزشکان قصر در حال جلوگیری از شیوع بیماری هستند...
یانگوم می تواند بیماری یکی از بچه ها را درمان کند...
یانگ دوک از او می پرسد که چگونه توانسته است این بیماری را درمان کند که یانگوم می گوید من هنوز راه درمان آن را پیدا نکرده ام ، من او را به انتهای بیماری رساندم که یانگ دوک از او می پرسد چگونه توانسته است این کار را بکند که یانگوم می گوید ما تلاش می کردیم تب را کاهش بدهیم وقتی شخص مبتلا است اما من بر عکس این کار را انجام دادم و گذاشتم بیمار تب کند و عرق کند اما هنوز تجویزی برای آن پیدا نکرده ام پس من هنوز راه حلی برای آن نیافته ام...
ملکه به دیدار یانگوم می رود و از او می خواهد که پسرش را درمان کند...
و یانگوم شروع به درمان پرنس می کند...
افسرمین به دیدار پادشاه میرود و اعلام می کند که با تصمیم یک شخص گسترش بیماری متوقف شده است و از شیوع آن جوگیری شده است که پادشاه می پرسد چه کسی این تصمیم را گرفته است که افسرمین می گوید آن بانوی پزشک یانگوم...
سرانجام یانگوم می تواند پرنس را درمان کند...
ملکه به یانگوم می گوید که نمی داند چه به او بگوید و به خاطر فرمانی که داده است ابراز تاسف می کند و به اشتباه خود اعتراف می کند و از یانگوم می خواهد او را ببخشد...
پادشاه در جمع وزرا و مقامات قصر اعلام می کند من اعطا می کنم به یانگومی که از شیوع بیماری در شهر جلوگیری کرد و پرنس کیانگ وون را معالجه کرد ، پنجاه و یک کیسه برنج و پانزده توپ پارچه کتان و...
منصوب می کنم او را به عنوان صاحب منصب مرتبه نهم و به عنوان پزشک شخصی من...
این کار باعث مخالفت مقامات می شود و آنها اعلام می کنند که این کار نامعقول است و می گویند یک مقام صاحب منصبی دولت برای یک زن ، مانند فرمانی شبیه صاعقه است در یک روز همه دربار سلطنتی و دولت را می لرزاند...
پادشاه رو به افسرمین می کند و می گوید شما فرمان را اعلام کنید حالا...
مقامات یکبار دیگر به نزد پادشاه می آیند و از او می خواهند از تصمیم خود برگردد ولی پادشاه به افسرمین می گوید که من یانگوم را به عنوان صاحب منصب مرتبه هشتم منصوب می کنم پس بروید و این کار را انجام بدهید...
در این هنگام پزشک شین وارد می شود...
و نوشته ای را به پادشاه تحویل می دهد...
پادشاه از پزشک شین می خواهد که برای همه بگوید چه برای او نوشته است ، پزشک شین می گوید همه پزشکان از جمله خودم و همه بانوان پزشک از داروخانه سلطنتی خواسته شما را قبول خواهیم کرد...
پادشاه علت را از پزشک شین جویا می شود و پزشک شین می گوید من استاد بانوی پزشک یانگوم هستم اما دلیل این که من می خواهم فرمان را دریافت کنم ، رفتار وشخصیت او به عنوان پزشک است او برای نجات زندگی یک بچه دلواپس خودش نبود و برای جلوگیری از مبتلا شدن بچه ها او سریعا اقدامات پیش گیری را انجام داد و برای بهبودی بچه ها او امید را برای اتحاد مردم برای یکی شدن روشن کرد و این دلایلی است که من خواسته شما را قبول کردم...
بازهم مقامات مخالفت را اعلام می کنند که پادشاه اعلام می کند من بانوی پزشک یانگوم را به عنوان یک صاحب منصب مرتبه هفتم اعلام می کنم و با مخالفت یکی از مقامات ، پادشاه یانگوم را به عنوان یک صاحب منصب مرتبه ششم منصوب می کند...
خلاصه قسمت 49 سریال جواهری در قصر!!
پادشاه از یانگوم می پرسد که حالا چه خواسته ای دارد و یانگوم خواسته ی خود را مطرح می کند و از پادشاه می خواهد که او را به مرکز بهداشت عمومی بفرستد...
با دستور پادشاه مبنی بر تغییر پست ها ، اول از همه پزشک شین به مرتبه چهارم ترفیع پیدا می کند و پزشک یونگ به مرتبه پنجم ترفیع پیدا می کند...
پس یانگوم کار خود را در مرکز بهداشت عمومی شروع می کند...
یانگوم به دیدن افسرمین می رود و از او می خواهد که به بیمارانی که در مرکز بهداشت عمومی هستند درس بدهد...
افسرمین به بیمارانی که در مرکز بهداشت عمومی هستند درس می دهد...
یانگوم هر روز به مطالعه و درمان بیماران می پردازد و برای بیماران دارو درست می کند...
بانوی جدید آشپزخانه قصر تمام بانوان دربار را جمع می کند واعلام می کند که به دلیل بالا بودن سن و فقدان انرژی قصد کناره گیری از مقام بانوی اولی را دارد...
به همین منظور اعلام می کند که قصد دارد مسابقه ای در جشن تولد شاهزاده بگیرد و بانوان دربار برای این مسابقه باید یک خوراک آماده کنند...
جشن تولد شاهزاده برگزارمی شود و هرکدام از بانوان خوراکی را آماده می کنند...
بانوی اول آشپزخانه اعلام می کند که ملکه تصمیم خود را گرفته اند و بانو مین را به عنوان بانوی اول آشپزخانه انتخاب کرده اند...
بانو مین به دیدن یانگوم می رود و یانگوم برای کمک به او دفترچه آشپزی به او می دهد که شامل چیزهایی است که از بانو هن یاد گرفته و همه چیزهای دیگری که یاد گرفته است...
بانو مین از او می پرسد که چرا او قصد دادن این دفترچه پزشکی را به او دارد...
که یانگوم اعلام می کند من احساس بدی نسبت به نگهداشتن این کتاب داشتم وحالا فکر می کنم صاحب اصلی این کتاب پیدا شده است و این به تو کمک خواهد کرد ، چون من عادت داشتم همه جزئیات را در دفترچه بنویسم...
بانو مین از یانگوم تشکر می کند اما می گوید که من احساس گناه می کنم زیرا این مقامی است که کسانی مثل بانو یونگ داشتند و بانو هن و بانو چویی برای آن کامل شدند ، این مقامی برای افراد تلاشگر مثل توست پس چطور یک کسی مثل من می تواند این را بگیرد...
یانگوم می گوید که شما شخصی بودید که بدون هیچ عامل دیگری آشپزی می کردید و بانو هن هم اغلب شما را تحسین می کرد و شما شخص درستی هستید برای ادامه دادن میراث بانو یونگ و بانو هن پس شما به خوبی کار خود را انجام خواهید داد...
در این هنگام شین بی وارد می شود و اعلام می کند که با دستور ملکه آمده ام تا به شما بگویم که فردا باید به ملکه گزارش دهید...
یانگوم به دیدن ملکه می رود و ملکه از او می خواهد که به قصر برگردد و به یانگوم می گوید که حالش مساعد نیست و می گوید زمانی که قلب من سالم نیست ، چگونه جسم من می تواند سالم باشد...
وقتی من به موقعیتی که پسرم و من در آن هستیم فکر می کنم احساس اندوه می کنم من نباید پرنس را به دنیا می آوردم قصر مکان ترسناکی است اینجا اگر نتوانی زنده بمانی باید بمیری بعد از این که شما زندگی شاه را نجات دادید مردم اطراف اینجا با بدگمانی به من نگاه می کنند ، آنها دوست دارند آن را تا زمانی که پادشاه بر تخت سلطنت است اما زمانی که پرنس کرون بر تخت بنشیند...
این یک طلسم نفرین نوشته شده برای پرنس است من چطور می توانم یک لحظه آرام باشم ، چطور قلب من می تواند بیمار نباشد ، پس یانگوم لطفا بیماری قلبی من را درمان کن ، دوباره بانوی پزشک مسئول باش و بانوی پزشک برای پرنس کرون ضعیف باش...
در این هنگام یکی از بانوان دربار یانگوم را صدا می زند و به او اعلام می کند که پرنس کرون بیماری لاعلاج قلبی دارد و آن را از زمان بچگی تحمل می کند و هیچ دارویی برای درمان او وجود ندارد...
یانگوم به دیدن ملکه می رود و اعلام می کند که نمی تواند چنین کاری را انجام دهد ، یانگوم می گوید که من بی پروایانه عمل کرم برای باز پس گرفتن موقعیت بانو هن و مادرم با وجود اینکه من می دانستم آنها نمی توانند به زندگی برگردند من زندگی ام را به خطر انداختم و این فقط برای ادامه میراثی بود که آن ها به جا گذاشته بودند ، آنها فکر می کردند غذایی که می رود داخل دهان های مردم نباید برای بدست آوردن قدرت استفاده شود و من تصمیم دارم میراث آنها را ادامه بدهم من به درستی پزشکی را تمرین کردم و فقط از آن استفاده می کنم که برای درمان و نجات مردم و هیچ دلیل دیگری نمی تواند پشت آن باشد این محدودیت من است...
ملکه رو به یانگوم می کند و می گوید با وجود آن که زندگیتان در دستان من هست که یانگوم می گوید شما می توانید زندگی من را بگیرید اما شما نمی توانید خواسته من را بگیرید پس زندگی مرا بگیرید ملکه به یانگوم می گوید پس شما بانوی همراه من خواهید بود شما می توانید یک بانوی دربار باشید حالا که موقعیت شما به حال اول باز گشته است کنار من بمان ، من مطمئنم شما آن را انجام خواهید داد...
در این هنگام پادشاه وارد می شود و از ملکه می پرسد چه مکالمه مهمی شما با یانگوم داشتید ، ملکه می گوید که از یانگوم برای بانوی دربار استفاده کرده است و از او خواسته است که بانوی همراه او باشد...
پادشاه به سرپرست پیشکار دستور می دهد که یانگوم را مخفیانه به اقامتگاه سوک وون فرا خوانده شود پادشاه که سخنان ملکه و یانگوم را شنیده بود از یانگوم می پرسد آن چه هست که شما مایل نیستید انجام بدهید حتی اگر به بهای زندگی تان باشد که یانگوم می گوید من نمی توانم به شما بگویم...
افسرمین و یانگوم تصمیم می گیرند قصر را ترک کنند به همین منظور افسرمین از یانگوم فرصت می خواهد تا او بتواند استعفای خود را تحویل قصر بدهد...
پادشاه در حضور وزرا یانگوم را به عنوان بانوی پزشک انتخاب می کند که این کار باعث مخالفت وزرا می شود اما پادشاه اعلام می کند یانگوم از این به بعد پزشک شخصی من خواهد بود...
بعد از اینکه کلمه رو وارد کردید، به قسمت Option بروید و Translate رو بزنید،. معنی کلمه نشان داده خواهد شد
تنظیمات(Settings) این قسمت برای تنظیمات برنامه است ...
دانلود نظر یادتون نره
Resume & Download Manager Suport
با حجم 308 کیلوبایت دانلود
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید
1 - Doom RPG
2 - Prince Of Persia
3 - Lumines
4 - Splinter Cell
5 - XIII
6 - Midnight Pool
7 - Worms Forts
8 - Tower Bolxx
9 - Fifa 2007
10 - Zuma
Prince Of Persia - با حجم 209 کیلوبایت دانلود
Splinter Cell - با حجم 203 کیلوبایت دانلود
Fifa 2007 - با حجم 313 کیلوبایت دانلود