وعده حضور ما:24اسفند 86-پای صندوق های رای
منتظر حضورسبزتان هستیم
سلام چون تواین چندوقته همه به فکر عید هستند ما هم گفتیم یه وقت عقب نمونیم وچندتا مطلب درباره عید نوروز بنویسیم.
مراسم کهن ایرانیان در نوروز رسم آب پاشی به یکدیگر و یا آب تنی و شست و شوی خود با آب بوده است.بیرونی در پیدایی رسم آب پاشی در میان ایرانیان انگیزه های گوناگونی را یاد کرده است.مثلا می نویسد، چون تن انسان در زمستان به کثافات آتش، یعنی دود و خاکستر آلوده می شود، مردم با آب پاشی به خود و یا آب تنی این کثافات را از خود دور و خود را تطهیر و پاکیزه می کنند. همچنین در سبب شست و شوی تن یا آب پاشیدن به یکدیگر می نویسد:
«چون در عهد پادشاهی جم هیچ جانوری نمرد و به طوری رو به فزونی گذاشتند که فراخنای زمین با همه پهنایی که داشت بدل به تنگنا شد، خداوند آن وقت زمین را سه برابر کرد و ایشان را امر نمود که با آب غسل نمایند تا از هر گناهی پاک شوند و هر سال برای
اینکه آفات را از ایشان دور کند این کار را تکرار نمایند.»
امروزه رسم کهن اب تنی و آب پاشی در نوروز کمتر در ایران معمول است، لیکن بقایای آن را در آیین های مربوط به جشن چهار شنبه سوری در برخی از جامعه ها و فرهنگ های ایران می توان دید .رسم آب فشانی در نوروز هنوز میان گروهی از مردم سرزمین های همسایه ایران از جمله شیعیان پاکستان رایج است.
مثلا در آداب تحویل سال میان برخی از مردم چنین رسم است : «در موقع تحویل سال تمام افراد خانواده دور هم جمع می شوند ، در وسطشان کاسه ای پر از آب روی سینی بزرگی قرار می دهند. در آب عطر و گل های محمدی و گلاب میریزند و بزرگ خانواده دعای تحویل سال را می خواند و سایرین در خواندن این دعا از او پیروی می کنند این عمل 365 بار تکرار می شود و پس از خواندن اوراد، شخص مزبور درود گویان آب کاسه را به وسیله انگشتان دست بر روی همه افراد موجود می پاشد و بقیه را در گوشه ای از حیاط می ریزد. این تشریفات نزد همه علاقمندان به نوروز سرچشمه یمن و سعادت محسوب می گردد.
منابع تاریخی زیارت قبر امام حسین علیهالسلام را توسط جابر دو گونه، گزارش کردهاند. گزارش نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به طور مسند و با تفصیل گزارش کرده، اما در آن، سخنی از ملاقات وی با اهلبیت امام حسین علیهالسلام به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید بن طاووس است که زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار، بیان کرده و به دنبال آن، ملاقات جابر را با اسرای اهلبیت علهیمالسلام که از شام بازگشتهاند، آورده است. ابتدا گزارش طبری و سپس گزارش ابن طاووس را بررسی میکنیم.
عماد الدین طبری (متوفای 525 ق) در بشارة المصطفی به سندش از عطیة بن سعد بن جناده کوفی جدلی (2) نقل کرده که گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین علیهالسلام حرکت کردیم، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچهای به کمر بست و پارچهای به دوش انداخت و عطر زد، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام رفت. وقتی نزدیک قبر شد، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن قدر گریه کرد که بیهوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آنگاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمیدهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگهای گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی میدهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مومنان و همپیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی؛ فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه علیهماالسلام سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شدهای و از سینه ایمان، شیر خوردهای و از دامان اسلام برآمدهای، خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مومنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آنچه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت میدهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.
به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوستدار خاندان محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد صلی الله علیه و آله را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوستدار آل محمد علهیمالسلام مدارا کن! هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت میماند. دوستدار آل محمد علهیمالسلام به بهشت میرود و دشمنانشان به دوزخ.
عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهایشان جدا شد، فرزندانشان یتیم گشتند و همسرانشان بیوه شدند؟
جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن که محمد صلی الله علیه و آله را به حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسین علیهالسلام و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانههای کوفیان ببر.
چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر، دیگر تو را ببینم. دوستدار خاندان محمد صلی الله علیه و آله را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است، دشمن خاندان محمد صلی الله علیه و آله را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزه بسیار باشد. با دوستدار آل محمد علهیمالسلام مدارا کن! هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت میماند. دوستدار آل محمد علهیمالسلام به بهشت میرود و دشمنانشان به دوزخ. (3)
اما سید بن طاووس جریان زیارت جابر را این گونه، گزارش کرده است:
چون اهلبیت حسین علهیمالسلام از شام به عراق آمدند، به راهنمایی کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بده. آنان چون به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنیهاشم و مردان خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسین علیهالسلام آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله نمودند و بر صورتهایشان سیلی میزدند و به گونهای عزاداری و نوحهسرایی میکردند که جگرها را آتش میزد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهلبیت علهیمالسلام آمده و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند. (4)
پینوشتها:
1- جابر بن عبدالله بن عمر و بن حزام (حرام) بن ثعلبه انصاری از اصحاب برجسته رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم، امیرالمومنین علیهالسلام و چهار امام بعدی بوده است و در جریان عقبه دوم که کودکی بیش نبود، همراه پدر در جمله هفتاد تنی بود که با رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم بیعت کرد و در بیعت رضوان (شجره) شرکت داشت. (ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج 2، ص 180- 181) کشی در باره او نوشته است: «جابر از پیشتازان گرد آمده اطراف وجود علی علیهالسلام و جزء گروه هفتاد نفر (در پیمان عقبة دوم) و آخرین کس باقی مانده از اصحاب رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم و از پیروان اهلبیت علهیمالسلام بود. وی در حالی که عمامة سیاه بر سر گذاشته بود، در مسجد مینشست و صدا میزد: یا باقرالعلم! و تکیه زنان بر عصایش در کوچههای مدینه و مجالس آنان میگشت و میگفت: علی علیهالسلام برترین بشر است، هر کس نپذیرد، کافر است. ای گروه انصار! فرزندانتان را بر محبت علی تمرین دهید، هریک از آنان این محبت را نپذیرفت، درباره نطفهاش از مادرش سوال کنید. وی چون پیر شده بود، حجاج با او کاری نداشت.» (ابوجعفر محمد بن حسن طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج1، ص 38، ح 78 و ص 41، ح 87 و 88 و ص 44، ح 93 و ص 124- 125، ح 195). آیت الله خویی رحمهالله درباره وی مینویسد: «جابر از یاران رسول خدا صلیالله علیه واله وسلم و از بهترین یاران امیرالمومنین علیهالسلام و از جمله شرطه الخمیس بود. (معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 4، ص 330). کلینی با سند صحیح خود از امام باقر علیهالسلام این سخن را درباره وی روایت کرده است که هیچگاه جابر دروغ نگفته است (همان، ص 334). گزارشهای تاریخی درباره تعداد غزوههایی که جابر شرکت داشته است، یکسان نیست. طبرانی معتقد است که وی در سیزده غزوه شرکت داشته است (همان، ج 2، ص182). شیخ طوسی رحمهالله گفته است که جابر در جنگ بدر و هجده غزوه دیگر، پیامبر صلیالله علیه واله وسلم را همراهی نموده است. (رجال الطوسی. ص 31- 32). به گفته ابن اثیر، جابر در هفده غزوه شرکت کرده است و به سبب منع پدرش، در جنگ بدر و احد حضور نداشت. اما کلبی معتقد است که جابر در احد شرکت داشته گفته شده که وی در هیجده جنگ شرکت جسته و در جنگ صفین نیز علی را همراهی کرده است. (اسد الغایة، ج1، ص 257). در عظمت علمی جابر همین بس که ذهبی وی را فقیه و مفتی مدینه در زمان خود معرفی نموده است (شمسالدین ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 3، ص 190). جابر از روایاتی است که عده زیادی از وی نقل حدیث نمودهاند. برخی، تعداد احادیث وی را تا 1540حدیث نوشتهاند. (ذهبی، همان، ج 3، ص 194). حابر در سال 78ق (رجال الطوسی، ص 32) در حالی که بیش از نود سال داشت، چشم از جهان فرو بست.
2- عطیة بن سعد بن جنادة عوفی جدلی قیسی، یکی از تابعان و محدثان و مفسران بزرگ شیعه است که توفیق همراهی جابر را در زیارت قبر امام حسین علیهالسلام داشته است و او را میتوان به عنوان دومین زائر امام علیهالسلام دانست. او از اهل کوفه بود و در زمان خلافت امیرالمومنین علیهالسلام دیده به جهان گشود. مادرش کنیز رومی بوده است. درباره انتخاب نامش روایت شده است که وقتی عطیه متولد شد، پدرش از امیرالمومنین خواست که نامی برای فرزندش انتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیة الله؛ او هدیة خداوند است». از اینرو نام او «عطیه» گذاشته شد و حضرت صد درهم از بیتالمال برای او مقرر کرده و به پدرش سعد داد. او در جریان قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر ضد حجاج بن یوسف ثففی همراه عبدالرحمن بود و پس از شکست سپاه ابن اشعث، به فارس گریخت. حجاج به محمد بن قاسم ثقفی حاکم فارس، نوشت که عطیه را فراخوان و به او تکلیف کن که علی را لعن کند. اگر او از لعن علی سرباز زد. چهارصد ضربه شلاقش زده و موی سر و ریشش را بتراش. عطیه چون حاضر به لعن علی علیهالسلام نشد، ضربات شلاق و تحمل اهانت را در راه دوستی با امیرالمومنین علیهالسلام به جان خرید. هنگامی که قتیبه، حاکم خراسان شد، عطیه نزد او رفت و تا هنگامی که عمر بن هبیره حاکم عراق شد، در خراسان اقامت داشت آنگاه طی نامهای از ابن هبیره درخواست کرد تا به کوفه باز گردد. ابن همبیر: با درخواست وی موافقت کرد و او در کوفه اقامت گزید تا آن که در سال 111ق بدرود حیات گفت. (محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 304)؛ محمد بن جریر طبری، المنتخب من ذبل المذیل، ج 8، ص 128). عطیه تفسیر قرآنی دارد که در پنج جزء گردآوری شده است. وی میگوید: من قرآن را سه بار با دید تفسیری و هفتاد بار با نگاه قرائنی، بر ابن عباس عرضه داشتم (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 6، ص 296، ماده عطا).
3- عمادالدین ابوجعفر محمد بن ابی القاسم طبری، بشارة المصطفی، ص 125- 126. خوارزمی نیز این جریان را با تفاوتهایی گزارش کرده است (ر. ک: ابوالموید موفق بن احمد مکی (اخطب خوارزم)، مقتل الحسین، ج 2، ص 190- 191). سید ابن طاووس نیز زیارت جابر را با تفصیلی دیگر به نقل از «عطا» آورده است: (ر. ک: مصباح الزائر، ص 286). به نظر میرسد مراد از عطا، همان عطیه باشد، چنانکه محدث نوری نیز این احتمال را داده است (میرزا حسین نوری طبرسی، چشم اندازی به تحریفات عاشورا (لولو و مرجان)، ص 236). محقق قاضی طباطبائی نیز بر این امر (یکی بودن عطبه با عطا)، دلیل آورده است (سید محمد علی قاضی طباطبائی، همان، ص203- 208).
نکته شایان توجه در این باره آن است که علامه سید محسن امین پیش از نقل خبر عطیه، میگوید که من این خبر را از کتاب بشارة المصطفی و غیر آن نقل میکنم و بعد از نقل خبر یاد شده، اضافاتی در باره ملاقات جابر با اهلبیت علهیماالسلام و اینکه این حادثه در اربعین اتفاق افتاده، آورده است که در کتاب بشارة المصطفی موجود نیست (اعیان الشیعه، ج 4، ص 47 و لواعج الاشجان، ص 240). این امر، حاکی از آن است که وی- چنان که خود گفته- آن اضافه را از کتابی غیر از کتاب طبری آورده است. در این میان، برخی محققان معاصر (قاضی طباطبائی، همان، ص 182 به بعد؛ جعفر سبحانی، شخصیتهای اسلامی شیعه، ج 2، ص 79) برای این که اثبات کنند این قسمت زیادی نیز از کتاب بشارة المصطفی است به توجیهائی متوسل شدهاند که قابل پذیرش نیست، از جمله آنکه نسخه بشارة المصطفی ناقص به دست ما رسیده است و احتمال دارد که در نسخه کامل کتاب یاد شده این زیادی باشد، چنانکه شیخ حر عاملی گفته است که این کتاب، هفده جزء دارد (امل الامل، ج 2، ص 234) ولی آنچه اکنون از کتاب طبری با تصحیح و تحقیق، چاپ شده، یازده جزء است. بنابراین، امکان دارد این حدیث نقطیع شده به دست ما رسیده باشد و آن قسمت اضافی که علامه امین آورده است، از نسخهی کاملی بوده است که در دسترس وی بوده است.
احتمال دیگری که داده شده آن است که محدثان پیش از طبری، روایت را نقطیع کرده و طبری قسمت مربوط به ملاقات جابر را با اسرا نیاورده است. (قاضی طباطبائی، همان، ص 215 به بعد).
در پاسخ چنین توجیهاتی باید گفت که اولا: در بسیاری از موارد، ناقص بودن نسخه کتابی کهن، به سبب از بین رفتن صفحات اول یا آخر آنهاست، نه آنکه از وسط کتاب، صفحاتی از بین رفته باشد، آن هم ادامه یک خبر!، ثانیا: علامه مجلسی (متوفای 1111 ق) که معاصر شیخ حر عاملی (متوفای 1104 ق) بوده است و طبیعتا در زمان وی نسخه بشارة المصطفی هفده جزء داشته، این خبر را بدون هیچ زیادی دیگری از بشارة المصطفی نقل کرده است که این امر خود قرینه واضحی است که خبر یاد شده در بشارة المصطفی کامل و بدون کاستی به دست ما رسیده است. بنابراین، علامه امین این قسمت اضافهی را از غیر کتاب طبری آورده است که آن هم برای ما مجهول است و چه بسا ایشان قسمت یاد شده را از کتابهای معاصران خود گزارش کرده است. اما احتمال نفطیع توسط محدثان پیش از طبری، تنها یک، احتمال است و قرینه و شاهدی بر این ادعا وجود ندارد.
4- اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 114. این گزارش را ابن نمای حلی نیز به اختصار نقل کرده است: مثیرالاحزان، ص 86.
منبع:
مجله تاریخ در آینه پژوهش، ش 5، 1384، محسن رنجبر .
در بازی فوتبال دو تیم در مقابل هم بازی میکنند و هدف وارد کردن توپ به دروازهی حریف است. هر تیمای که بیش ترین گل را به حریف بزند برندهی بازی است.
در این بازی هر تیم دارای ?? بازیکن است که یکی از آنها در دروازه قرار میگیرد و بقیه با توجه به استراتژی بازی در نقاط مختلف زمین قرار میگیرند. در تقسیمبندی دقیق، بازیکنها با توجه به مکان قرارگیریشان در زمین به مدافع، هافبک و مهاجم تقسیم میشوند.
داوری مسابقات فوتبال به عهدهی چهار داور است. یکی از داوران که به نام داور وسط معروف است که در زمین فوتبال همراه با بقیهی بازیکنان حرکت میکند، دو کمکداور نیز در کنارههای زمین قرار میگیرند و داور چهارم نیز بیرون زمین است.
هر تیم فوتبال دارای حداقل یک سرمربی، یک مربی و یک مربی دروازهبان است. همچنین هر تیم دارای تعدادی بازیکن ذخیره است که میتوانند در میان بازی با بازیکنهای درون زمین تعویض شوند. تعداد تعویضهای هر تیم به سه تعویض محدود است.
اگرچه اطلاعاتی در مورد ریشه اصلی و حقیقی این ورزش در دست نیست ولی از مطالب جالب و شخصی در مورد تاریخچه آن اطلاع داریم. فوتبال امروزی به تدریج رشد کرده است ولی گفته میشود که نوعی از آن قبل از مسیح بازی میشد. در چین نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال در ???? سال قبل از میلاد مسیح وجود داشت. عکسهای مصریان نیز نوعی بازی شبیه به فوتبال را نشان میدهد ولی در یونان یک بازی به نام اسپیشکیروز به طرز جالبی به فوتبال امروزی شبیه است. فوتبال در برزیل از سال ???? شروع شد. این ورزش به وسیله چارلز میلر برزیلی که اجداد او بریتانیایی بودند به مردم برزیل معرفی شد. در سال ???? مسابقهای بین ایتالیا و برزیل برگزار شد و هیچ کس تصور نمیکرد که ??? میلیون نفر از مردم جهان ناظر بر اجرای مسابقه باشند. امروزه اکثر مردم جهان به فوتبال بیشتر از سایر ورزش ها میپردازند.
فوتبال مدرن از کشور بریتانیا سرچشمه گرفته است. در ابتدا اختلافات عقیدهای بسیاری میان علاقمندان راگبی و فوتبال وجود داشت زیرا راگبی با دست و فوتبال با پا اجرا میشد. این مسئله در سال ???? زمانی که طرفداران فوتبال شروع به اجرای این ورزش توسط پاها کردند اتفاق افتاد. گروه دیگر انجمن راگبی را تأسیس کردند و بالاخره در سال ???? این دو رشته ورزشی کاملاً از یکدیگر جدا شدند. از آن زمان به بعد هر دو رشته پیشرفتهای شایانی نموده و طرفداران بسیاری پیدا کردند. فدراسیون بینالمللی فوتبال در سال ???? بنیان گزاری شد. این فدراسیون وظیفه دارد که به نحوه اجرای مسابقات نظارت داشته باشد. قوانین فوتبال بدون موافقت و تصویب سایر کشورهای عضو فدراسیون تغییر نمیکند.
اولین مسابقه بینالمللی فوتبال جهان در سال ???? بین تیمهای انگلیس و اسکاتلند در شهر گلاسگو انجام شد، که با نتیجه صفر-صفر پایان یافت. در سال ???? بازیکنان فوتبال در مسابقات المپیک بلژیک شرکت کردند و در سال ???? اولین جام جهانی در کشور اروگوئه برگزار شد.
استادیوم همدن پارک [1] در شهر گلاسگو رکورددار تعداد تماشاچیان در مسابقات فوتبال اروپا است؛ در سال ???? جمعیتی معادل ???.??? نفر در این استادیوم شاهد بُرد ? بر ? تیم ملی اسکاتلند در مقابل تیم ملی انگلیس بودند.
سلام ببخشید این چند وقته آپ نکردم
از همه ی کسانی هم که اومدن بازدید کردن بسیار متشکرم
ابوالفضل بغلانی
مدیر وبلاگ
هشدار حضرت صاحب الامر علیه السلام به نماز اول وقت
زهری می گوید:
« من تلاش فراوانی برای زیارت حضرت صاحب الامر علیه السلام داشتم؛ اما به این خواسته نرسیدم. تا آن که به حضور محمد بن عثمان عمروی ـ نایب دوم حضرت در غیبت صغری ـ رفتم و مدتی ایشان را خدمت نمودم. روزی التماس کردم که مرا به محضر آن حضرت برساند.
قبول نکرد؛ ولی چون زیاد تضرع کردم، فرمود: فردا، اول روز بیا.
روز بعد، اول وقت به نزد او رفتم. دیدم شخصی آمد که جوانی خوشرو و خوشبو در لباس تجار همراه او بود و جنسی با خود داشت.
در این جا عَمروی به آن جوان اشاره کرد، که این است آن کسی که می خواهی.
من به حضور آن حضرت رفتم و آنچه خواستم سؤال کردم و جواب شنیدم.
بعد حضرت، به در خانه ای که خیلی مورد توجه نبود، رسیدند و خواستند داخل آن خانه شوند که عمروی گفت: اگر سؤالی داری بپرس، که دیگر او را نخواهی دید.
رفتم که سؤالی بپرسم؛ اما حضرت گوش ندادند و داخل خانه شدند و فرمودند:
« ملعون است، ملعون است، کسی که نماز مغرب را تا وقتی که ستاره در آسمان زیاد شود، تأخیر اندازد.
ملعون است، ملعون است کسی که نماز صبح را تا وقتی که ستاره ها غایب شوند، تأخیر اندازد. »
اولین امپراطور هان غربی (206قبل از میلادی تا 7میلادی) قبل از تاسیس دودمان خود با رقیبی نیرومند به نام "سیان یوه" در مبارزه بود. روزی نامه ای از سیان یوه به وی رسید که در آن او را به ضیافتی در "هون من" دعوت می کرد. امپراطور که " لیوبان" ادامه مطلب...
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
ترق