خواب نیمروزی، حافظه را تقویت میکند
چنانچه بخواهید اطلاعات این نوشتار را به یاد آورید، «چرت» بزنید.
البته هنوز اطلاعات دقیقی از پردازش مغز هنگام خواب فهمیده نشده، اما نتیجه این تحقیقات نشان میدهد، احتمال دارد خواب نیمروزی، سرعت حافظه را تقویت کند و ممکن است در آینده، این کار را به طور مصنوعی انجام دهند.
حافظه بلندمدت، خاطراتی را که سالها با ما بودهاند، برمیگرداند.
این تحقیقات در دو گروه انجام شد: یک گروه که یک ساعت در روز میخوابیدند و گروهی که اصلاً چرت نمیزدند. بنابراین، افرادی که به هنگام بعداز ظهر چرت میزدند، کاراییشان در اول شب به طور چشمگیری نسبت به دیگران بهتر بود.
این در حالی است که میزان خواب این دو گروه یکسان بوده، منتها گروهی که عصر خوابیده بودند، خیلی بهتر از گروهی بودند که بیدار مانده بودند.
خواب نیمروز، میتواند زمان را کوتاه کند و حافظه را از فراموشی در امان دارد و به این ترتیب میتوان گفت که به جای 6 تا 8 ساعت خواب مستمر، مغز میتواند در طی 90 دقیقه چرت زدن، حافظه را تقویت کند.
نوام چامسکی اندیشمند آمریکایی و استاد دانشگاه MIT بر این باور است که پیروزی حماس در انتخابات مردمی در نوار غزه عاملی است که سبب شده تا فشارها بر این منطقه
یافته های جدید درباره سجده کردن
بر اساس تازهترین پژوهشهای علمی، سجده کردن انسان را از بیماریهای روحی، جسمی و همچنین سرطان حفظ میکند.
به گزارش شیعه نیوز به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران
شاید شما هم از جمله افرادی باشید که تعویض تم را برای تغییر چهره گوشی موبایل مناسب نمی بینید و به دنبال یک چهره جدید و با کارایی بالا می گردید ! نرم افزار Splus V-Theme این قابلیت را دارد تا منو های خسته کننده گوشی موبایل را همانند ویندوز نماید. در واقع دکمه استارت در حکم منو گوشی و Icon ها هم برای دسترسی راحت تر به منو در صفحه اصلی باعث می شود چهره جذابی برای گوشی خود داشته باشید. ورژن کامل این نرم افزار هم اکنون در اختیار شما قرار گرفته است.
این نرم افزار مخصوص Symbian os 9.1 است و بر روی گوشی های زیر تست شده است :
N73 , N80 , N93i
نکته : برای اجرای صحیح نرم افزار فایل ها باید به ترتیب اولویت نصب شود :
1- نرم افزار Flashlite v2.1
2- نرم افزار Theme Engine 3rd v1.5
3- نرم افزار V-THEME 3rd Splus v1.6a
دانلود - با حجم 545 کیلوبایت ( Flashlite )
دانلود - با حجم 230 کیلوبایت ( Theme Engine )
دانلود - با حجم 255 کیلوبایت ( V-Theme 3rd Splus )
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید
_____________________________________________________________
این گوشی 3G می باشد . از خصوصیات ویژه این گوشی می توان به طراحی فوق العاده آن و صفحه نمایش بیرونی زیبای آن اشاره کرد .
z610 دارای دوربین ? مگاپیکسل و زوم ?.? دیجیتال می باشد . همچنین از مموری (M2) پشتیبانی می کند.
____________________________________________________________
تم مجموعه طنز باغ مظفر
این تم ها مخصوص گوشی های سری 60 است.
برای دانلود بر روی کلیک کنید.
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید )
بازی مدیریت فوتبال که چند سالی است که توسط شرکت های مختلف به عنوان مکمل بازی های فوتبال به بازار عرضه می شود، محبوبیت خاصی را در میان کاربران این بازی ها پیدا کرده است. نسخه ی جدید این بازی برای موبایل نیز به تازگی منتشر شده که نسبت به نسخه های قبلی از امکانات بیشتری برخوردار است. این بازی در سایز های مختلف در سایت تخصصی موبایل در دسترس قرار دارد.
بازی به علت جاوا بودن بر روی اکثریت گوشی ها قابل اجرا می باشد.
دانلود - با حجم 745 کیلوبایت
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید
____________________________________________________________________________________________________
این مجموعه شامل آیکون برای Taskbar ، Main menu و Desktop است. در کنار این مجموعه تم هماهنگ با این آیکون ها و همچنین یک فونت فارسی بسیار زیبا قرار گرفته است. که در کل مجموعه ای بی نظیر را برای گوشی موبایل شما فراهم می کند.
برای تعویض آیکون های Taskbar و Main Menu و فونت گوشی ، فولدر Resources را در مموری کارت کپی کنید.
برای تعویض آیکون های Desktop بعد از رفتن بر روی آیکون مورد نظر در ، More را کلیک کرده و با انتخاب Edit آیکون مورد نظر را جایگزین کنید.
دانلود - با حجم 910 کیلوبایت
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید )
_______________________________________________________
قابلیت های فوق العاده سیستم عامل ویندوز موبایل بر کسی پوشیده نیست. اینبار هم یکی از نرم افزار هایی را آماده کرده ایم که جلوه خاصی برای گوشی موبایل شما فراهم می کند. یکی از ویژگی های نرم افزار Home دسترسی بسیار آسان و جذاب برای منو های گوشی است. تقریبا می توان گفت سیستم شبیه ساز آژاکس را در منو های گوشی موبایل پیاده می کند.
نم افزار فوق قابل نصب بر روی ویندوز 2005 , 2006 است.
دانلود - با حجم 1.10 مگابایت
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید )
____________________________________________________________
همیشه صاحبان گوشی های موتورولا از کمبود نرم افزار برای این گوشی ها در عذاب بوده اند. اما پس از همکاری شرکت لینوکس با موتورولا در تعدادی از گوشی های این شرکت نرم افزارهایی برای این گوشی ها تولید شد که در نوع خود قابل توجه است. مجموعه ی کاملی از نرم افزار های موتورولا در سایت تخصصی موبایل به صورت فول ورژن برای کامل کردن گوشی های موتورولا در دسترس است.
توضیحات برنامه ها را در اینجا ببینید.
نرم افزارها با موفقیت بر روی A1200 تست شده اند.
دانلود - با حجم 1.16 مگابایت
پسورد : www.ir-tci.org ( به کوچک بودن تمام حروف دقت کنید )
نشستن و ایستادن صحیح در کمردرد
کمردردهای حاد، شدید و ناگهانی، معمولا با گذشت زمان و درمان مناسب، برطرف میشوند.
برای اینکه این دوره زودتر و علمیتر بگذرد به توصیههای زیر عمل کنید:
1- نشستن:
طی ده تا بیست روز اول پس از کمردرد؛
الف: حتی المقدور کمتر بنشینید و سعی کنید مدت زمان نشستن از 10 تا 15 دقیقه بیشتر نشود.
ب: در زمان نشستن از یک بالش کوچک برای پُر کردن گودی کمر خود استفاده کنید و توجه داشته باشید که پشتی صندلی شما سفت باشد.
پ: روی زمین ننشینید یا در حالت لمیده نباشید.
ت: مفاصل ران و زانوی شما در حالت زاویه ی قائمه قرار گیرند. پاها را به صورت ضربدری نگذارید و سعی کنید کف پایتان روی سطح صافی قرار گیرد (در صورت لزوم از چهارپایههای کوتاه یا بالشی برای زیر پا استفاده کنید).
ث: باسن شما کاملا به انتهای کفی صندلی بچسبد، کاملا صاف و کشیده بنشینید (سعی کنید انحنای ستون فقرات تا حد امکان کاهش یابد). این حالت را برای چند ثانیه حفظ کنید.
سپس به آرامی تکیه دهید (زاویه پشتی صندلی ازمحور عمود 10 درجه بیشتر باشد).
ج: از صندلیهای با پشتی بلند و دستهدار استفاده نمایید. چرا که نشستن روی نیمکت یا صندلیهای غیر مناسب باعث افزایش انحناهای غیر طبیعی بدن شده، موجب افزایش درد و مشکلات شما خواهد شد.
چ: در محل کار ارتفاع صندلی خود را تنظیم کنید، به میز کارتان نزدیک باشید و حتیالمقدور سطح آن را شیب دار کنید، به گونهای که به جای خم شدن بیش از حد ستون فقرات شما، سطح میز به صورت شیب دار قرار گیرد.
آرنج و دستهای خود را حتیالمقدور آویزان نکنید و از دستههای صندلی برای راحتتر قرار گرفتن آنها استفاده نمایید.
شانههایتان را سفت نکنید.
ح: وقتی روی صندلی نشستهاید، از چرخش بدن استفاده نکنید، چرا که این حرکت فشار زیادی به ستون فقرات وارد میآورد، سعی کنید به جای این کار، کل بدن را بچرخانید.
خ: با احتیاط از جا بلند شوید و به جای فشار بر ستون فقرات برای تغییر وضعیت، از عضلات پا استفاده کنید. خم شدن به جلو در وضعیت ایستاده، یا جلو دادن شکم مطلقا توصیه نمیشود، چرخش حول محور کمر ممنوع است.
2- رانندگی:
حداقل طی ده تا بیست روز اول پس از کمردرد حاد؛
الف: از بالشهای کوچکی برای حمایت عضلات و مهرههای کمر استفاده کنید.
ب: حتیالمقدور صندلی را به فرمان نزدیک کنید تا به کاهش گودی کمرتان کمک کند.
3- ایستادن:
حداقل طی ده تا بیست روز اول پس از کمردرد حاد؛
الف: در زمان ایستادن سر رو به جلو، شانهها مستقیم، سینه به جلو و تحمیل متعادل وزن به هر دو پا باشد.
ب: از ایستادن طولانی مدت در یک وضعیت خودداری کنید.
پ: حتیالمقدور ارتفاع میز کارتان را در سطحی مناسب تنظیم کنید.
ت: در زمان ایستادن سعی کنید از یک زیرپایی مناسب استفاده کنید و هر چند دقیقه، یک پای خود را روی آن قرار دهید.
ث: اگر در آشپزخانه مشغول کار هستید، درب کابینت زیر ظرفشویی را باز کنید و هر چند دقیقه یکی از پاها را روی کف آن بگذارید. (به جای زیرپایی)
ج: حتیالمقدور وسایلی را که بیشتر به آنها احتیاج دارید در سطح بالاتر و اصطلاحا دم دستتر قرار دهید تا مجبور نباشید مرتباً برای برداشتن آنها به پایین خم شوید.
در صورت ضرورت، به جای خم شدن و تا کردن کمر، از زانوهایتان کمک بگیرید و وسیله مورد نظر را حتیالمقدور به بدن خود نزدیک کنید آنگاه با احتیاط و به آرامی بلند شوید.
ادامه دارد...
آن شیر که فرمانده ی لشگر گردید
سقای گل سرخ پیمبر گردید
تفتیده جگر برون شد از شط فرات
در دجله ی خون خود شناور گردید
نزول امام حسین علیهالسلام به زمین کربلا(1) روز پنجشنبه دوم محرم سال شصت و یک بوده است.(2)
در مقتل ابى اسحاق اسفراینى آمده است که: امام علیهالسلام با یارانش سیر مىکردند تا به بلدهاى رسیدند که در آنجا جماعتى زندگى مىکردند، امام از نام آن بلده سؤال نمود.
پاسخ دادند: «شط فرات» است.
آن حضرت فرمود: آیا اسم دیگرى غیر از این اسم دارد؟
جواب دادند: «کربلا».
پس گریست و فرمود: این زمین، به خدا سوگند زمین کرب و بلا است! سپس فرمود: مشتى از خاک این زمین را به من دهید، پس آن را گرفته بو کرد و از گریبانش مقدارى خاک بیرون آورد و فرمود: این خاکى است که جبرئیل از جانب پرودگار براى جدم رسول خدا آورده و گفته که این خاک از موضع تربت حسین است، پس آن خاک را نهاد و فرمود: هر دو خاک داراى یک عطر هستند!
در تذکره سبط آمده است که امام حسین پرسید: نام این زمین چیست؟
گفتند: «کربلا». پس گریست و فرمود: کرب و بلأ. سپس فرمود: ام سلمه مرا خبر داد که جبرئیل نزد رسول خدا بود و شما هم نزد ما بودى، پس شما گریستى، پیامبر فرمود: فرزندم را رها کن! من شما را رها کردم، پیامبر شما را در امان خودش نشاند، جبرئیل گفت: آیا او را دوست دارى؟ فرمود: آرى! گفت: امت تو او را خواهند کشت، و اگر مىخواهى تربت آن زمین که او در آن کشته خواهد شد به تو نشان دهم! پیامبر فرمود: آرى! پس جبرئیل زمین کربلا را به پیامبر نشان داد.
و چون به امام حسین علیهالسلام گفته شد که این زمین کربلاست، خاک آن زمین را بوئید و فرمود: این همان زمین است که جبرئیل به جدم رسول خدا خبر داد که من در آن کشته خواهم شد.(3)
سید ابن طاووس گفته است: امام علیهالسلام چون به زمین کربلا رسید پرسید: نام این زمین چیست؟ گفته شد: «کربلا».
فرمود: پیاده شوید! این مکان جایگاه فرود بار و اثاثیه ماست، و محل ریختن خون ما، و محل قبور ماست، جدم رسول خدا مرا چنین حدیث کرده است.(4)
گر نام این زمین به یقین کربلا بود اینجا محل رفتن خون ما بود
و در روایتى آمده است که آن حضرت فرمود: ارض کرب و بلأ، سپس فرمود: توقف کنید و کوچ مکنید! اینجا محل خوابیدن شتران ما، و جاى ریختن خون ماست، سوگند به خدا در این جا حریم حرمت ما را مىشکنند و کودکان ما را مىکشند و در همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا به همین تربت وعده داده و در آن تخلف نخواهد شد.(5)
سپس اصحاب امام پیاده شدند و بارها و اثاثیه را فرود آوردند، و حر هم پیاده شد و لشکر او هم در ناحیه دیگرى در مقابل امام اردو زدند.(6)
در این روز حر بن یزید ریاحى نامهاى به عبیدالله بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسین علیهالسلام به کربلا آگاه ساخت.(7)
امام علیهالسلام فرزندان و برادران و اهلبیت خود را جمع کرد و بعد نظرى بر آنها انداخت گریست و گفت: خدایا! ما عترت پیامبر تو محمد صلى الله علیه و آله و سلم هستیم، ما را از حرم جدمان راندند، و بنى امیه در حق ما جفا روا داشتند. خدایا حق ما را از ستمگران بستان و ما را بر بیدادگران پیروز گردان. (8)و (9)
ام کلثوم علیهاالسلام به امام علیهالسلام گفت: اى برادر! احساس عجیبى در این وادى دارم و اندوه هولناکى بر دل من سایه افکنده است.
امام حسین علیهالسلام خواهر را تسلى داد.(10)
امام علیهالسلام پس از ورود به سرزمین کربلا به اصحاب خود فرمود:
"الناس عبید الدنیا و الدین لعق على السنتهم یحوطونه ما درت معایشهم فاذا محصوا بالبلأ قل الدیانون.(11)
مردم، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزى که طعم و مزه داشته باشد، مىانگارند و تا مزه آن را بر زبان خود احساس مىکنند آن را نگاه مىدارند و هنگامى که بناى آزمایش باشد، تعداد دینداران اندک مىشود.
نامه امام علیهالسلام به اهل کوفه
امام علیهالسلام دوات و کاغذ طلب کرد و خطاب به تعدادى از بزرگان کوفه که مىدانست بر رأى خود استوار ماندهاند، این نامه را نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن على به سوى سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعة بن شداد و عبدالله بن وال و گروه مؤمنین، اما بعد، شما مىدانید که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در حیات خود فرمود: هر کس سلطان ستمگرى را ببیند که حرام خدا را حلال نماید و پیمان خود را شکسته و با سنت من مخالفت مىکند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار مىنماید، و اعتراض نکند قولا و عملا، سزاوار است که خداى متعال هر عذابى را که بر آن سلطان بیدادگر مقدر مىکند، براى او نیز مقرر دارد، و شما مىدانید و این گروه (بنى امیه) را مىشناسید که از شیطان پیروزى نموده و از اطاعت خدا سرباز زده، و فساد را ظاهر و حدود الهى را تعطیل و غنائم را منحصر به خود ساختهاید، حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردهاند.
نامههاى شما به من رسید و فرستادگان شما به نزد من آمدند و گفتند که شما با من بیعت کردهاید و مرا هرگز در میدان مبارزه تنها نخواهید گذارد و مرا به دشمن تسلیم نخواهید کرد، حال اگر بر بیعت و پیمان خود پایدارید که راه صواب هم همین است، من با شمایم و خاندان من با خاندان شما و من پیشواى شما خواهم بود؛ و اگر چنین نکنید و بر عهد خود استوار نباشید و بیعت مرا از خود برداشتید، به جان خودم قسم که تعجب نخواهم کرد، چرا که رفتارتان را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مسلم، دیدهام، هر کس فریب شما خورد ناآزموده مردى است. شما از بخت خود رویگردان شدید و بهره خود را در همراه بودن با من از دست دادید، هر کس پیمان شکند، زیانش را خواهد دید و خداوند به زودى مرا از شما بىنیاز گرداند، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.»(12)
امام علیهالسلام نامه را بست و مُهر کرد و به قیس بن مسهر صیداوى داد(13) تا عازم کوفه شود، و چون امام علیهالسلام از خبر کشته شدن قیس مطلع گردید گریه در گلوى او پیچید و اشکش بر گونهاش لغزید و فرمود: «خداوندا! براى ما و شیعیان ما در نزد خود پایگاه والایى قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقر ساز که تو بر انجام هر کارى قادرى.» (14)و (15)
سپس امام حمد و ثناى الهى را بجا آورد و بر محمد و آل محمد درود فرستاد و همان خطبهاى را که ما در منزل ذى حسم از آن بزرگوار نقل کردیم ایراد فرمود.(16)
اظهارات یاران امام علیهالسلام
پس از سخنان امام، زهیر بپاخاست و گفت: اى پسر رسول خدا! گفتار تو را شنیدیم، اگر دنیاى ما همیشگى و ما در آن جاویدان بودیم، ما قیام با تو و کشته شدن در کنار تو را بر ماندن در دنیا مقدم مىداشتیم.
سپس بریر(17) برخاست و گفت: یا بن رسول الله! خدا به وسیله تو بر ما منت نهاد که ما در رکاب تو جهاد کنیم و بدن ما در راه تو قطعه قطعه شود و جد بزگوارت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در روز قیامت شفیع ما باشد.(18)
و بعد، نافع بن هلال از جا بلند شد و عرض کرد: اى پسر رسول خدا! تو مىدانى که جدت پیامبر خدا هم نتوانست محبت خود را در دلهاى همه جاى دهد و چنانچه مىخواست، همه فرمانپذیر او نشدند، زیرا که در میان مردم، منافقانى بودند که نوید یارى مىداند ولى در دل، نیت بیوفائى داشتند؛ این گروه، در پیش روى از عسل شیرینتر و در پشت سر، از حنظل تلختر بودند! تا خداى متعال او را به جوار رحمت خود برد؛ و پدرت على علیهالسلام نیز چنین بود، گروهى به یارى او برخاستند و او با ناکثین و قاسطین و مارقین قتال کرد تا مدت او نیز به سر آمد و به جوار رحمت حق شتافت؛ و تو امروز نزد ما بر همان حالى! هر کس پیمان شکست و بیعت از گردن خود برداشت، زیانکار است و خدا تو را از او بى نیاز مىگرداند، با ما به هر طرف که خواهى، به سوى مغرب و یا مشرق، روانه شو، به خدا سوگند که ما از قضاى الهى نمىهراسیم و لقاى پروردگار را ناخوش نمىداریم و ما از روى نیت و بصیرت هر که را با تو دوستى ورزد، دوست داریم، و هر که را با تو دشمنى کند، دشمن داریم.(19)
نامه عبیدالله به امام علیهالسلام
به دنبال اطلاع عبیدالله از ورود امام علیهالسلام به کربلا، نامهاى بدین مضمون به حضرت نوشت: به من خبر رسیده است که در کربلا فرود آمدهاى، و امیرالمؤمنین یزید! به من نوشته است که سر بر بالین ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر ملحق کنم! و یا به حکم یزید بن معاویه باز آیى! والسلام.
چون این نامه به امام رسید و آن را خواند، آن را پرتاب کرده فرمود: رستگار نشوند آن گروهى که خشنودى مخلوق را به چشم خالق خریدند.
فرستاده عبیدالله گفت: اى ابا عبدالله! جواب نامه؟
امام فرمود: این نامه را جوابى نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهى و ثابت است.
چون قاصد نزد عبیدالله بازگشت و پاسخ امام را بگفت، این زیاد بر آشفت و به سوى عمر بن سعد نگریست و او را به جنگ حسین فرمان داد.
عمر بن سعد که شیفته ولایت «رى» بود، از قتال با حسین علیهالسلام عذر خواست.
عبیدالله گفت: پس آن فرمان ولایت رى را باز پس ده!
عبیدالله بن زیاد اندکى قبل از این واقعه دستور داده بود تا عمر بن سعد به سوى دستبى(20) همراه با چهار هزار سپاهى حرکت کند زیرا دیلمیان بر آنجا مسلط شده بودند، و ابن زیاد فرمان امارت رى را به نام عمر بن سعد نوشته بود، عمر بن سعد هم در حمام اعین(21) خود را آماده حرکت کرده بود که خبر حرکت امام به سمت کوفه به ابن زیاد رسید و او عمر بن سعد را طلب کرد و گفت: باید به جانب حسین روى و چون از این مأموریت فراغت یافتى، آنگاه به سوى رى روانه شو!
به همین جهت عمر بن سعد که انصراف از حکومت رى براى او بسیار ناگورا بود به ابن زیاد گفت: امروز را به من مهلت ده تا بیندیشم!
نوشتهاند که: عمر بن سعد از سر شب تا سحر در اندیشه این کار بود و با خود مىگفت:
"اترک ملک الرى و الرى رغبتىام ارجع مذموما بقتل حسین و فى قتله النار التى لیس دونها حجاب و ملک الرى قوْ عینى." (22) و(23)
سپس با اهل مشورت این مسأله را در میان گذاشت، همه او را از جنگ با حسین بن على علیهالسلام نهى کردند، و حمزة بن مغیره فرزند خواهرش به او گفت: تو را به خدا از این اندیشه در گذر زیرا مقاتله با حسین، نافرمانى خداست و قطع رحم کردن است، به خدا سوگند که اگر همه دنیا از آن تو باشد و آن را از تو بگیرند بهتر است از آن که به سوى خدا بشتابى در حالى که خون حسین بر گردن تو باشد.
عمر بن سعد گفت: همین کار را انجام خواهم داد انشأ الله!
عمار بن عبدالله از پدرش نقل کرده است که: بر عمر بن سعد وارد شدم در حالى که عازم به سوى کربلا بود، به من گفت: امیر، مرا فرمان داده است به سوى حسین حرکت کنم. من او را از این کار نهى کردم و گفتم: از این قصد باز گرد! هنگامى که از نزد او بیرون آمدم شخصى نزد من آمد و گفت: عمر بن سعد مردم را به جنگ با حسین فرا مىخواند؛ به نزد او رفتم در حالى که نشسته بود، چون مرا دید روى از من گرداند، دانستم که عازم حرکت است و از نزد او بیرون آمدم.
عمر بن سعد نزد ابن زیاد رفت و گفت: مرا بدین مسئولیت گماردى و در ازاى آن، ولایت رى را به من اعطا کردى، و مردم هم از این معامله آگاهند، ولى پیشنهادى دارم و آن این است که عدهاى از اشراف کوفه هستند که در این مقاتله به همراهى آنان نیاز دارم! آنها را نزد خود فراخوان تا سپاه مرا در این مسیر همراهى باشند. سپس نام تعدادى از اشراف کوه را ذکر کرد، عبیدالله بن زیاد گفت: ما در این که چه کسى را خواهیم فرستاد، از تو نظر خواهى نخواهیم کرد! اگر با این گروه که همراه تو هستند، از عهده انچام این مأموریت بر مىآیى که هیچ، در غیر این صورت باید از امارت رى چشم بپوسى!
عمر بن سعد چون پافشارى عبیدالله را مشاهده کرد گفت: خواهم رفت.(24)
عمر بن سعد یک روز بعد از ورود امام به کربلا یعنى روز سوم محرم با چهار هزار سپاهى از اهل کوفه وارد کربلا شد.(25)
برخى نوشتهاند که: بنو زهره (قبیله عمر بن سعد) نزد او آمده و گفتند: تو را به خدا سوگند مىدهیم از این کار درگذر و تو داوطلب جنگ با حسین مشو، زیرا این باعث دشمنى میان ما و بنىهاشم مىگردد.
عمر بن سعد نزد عبیدالله رفت و استغفا کرد، ولى عبیدالله استعفاى او را نپذیرفت، و او تسلیم شد.(26)
و برخى از تاریخ نویسان نوشتهاند: عمر بن سعد دو پسر داشت: یکى به نام حفص که پدر را تشویق و ترغیب به رفتن کرد تا با امام علیهالسلام مقابله کند، ولى فرزند دیگرش او را به شدت از اقدام به چنین کارى بر حذر مىداشت، و سرانجام حفص نیز با پدرش راهى کربلا شد.(27)
از وقایعى که در روز سوم ذکر شده، این است که امام علیهالسلام قسمتى از زمین کربلا را که قبرش در آن واقع، شده است، از اهل نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریدارى کرد و با آنها شرط کرد که مردم را براى زیارت قبرش راهنمایى نموده و زوار او را تا سه روز میهمانى نمایند.(28)
هوشیارى یاران امام علیه السلام
هنگامى که عمربن سعد به کربلا وارد شد عَزرْ بن قیس احمسى را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد تا از امام سؤال کند براى چه به این مکان آمده است؟ و چه قصدى دارد؟
چون عزره از جمله کسانى بود که به امام علیهالسلام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود، از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد، پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند، تمامى آنها از رفتن به خدمت امام خوددارى کردند! ولى شخصى به نام کثیر بن عبدالله شعبى که مرد گستاخى بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر خواهى او را خواهم کشت!
عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمى را فعلاً ندارم، ولى به نزد او رفته و سؤال کن براى چه مقصود به این سرزمین آمده است؟!
کثیر بن عبدالله به طرف امام حسین علیهالسلام رفت، ابو ثمامه صائدى که از یاران امام حسین بود و چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخصى که مىآید بدترین مردم روى زمین است!
پس ابو ثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین علیهالسلام برو!
گثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را مىرسانم، در غیر این صورت باز خواهم گشت.
ابو ثماه گفت:من دستم را روى شمشیرت مىگذارم، تو پیامت را ابلاغ کن.
کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمىگذارم چنین کارى کنى.
ابو ثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشتکارى هستى و من نمىگذارم به نزد امام بروى.
پس از این مشاجره و نزاع، کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد. عمربن سعد شخصى به نام قرة بن قیس حنظلى را به نزد خود فرا خواند و گفت: اى قره! حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سرزمین جویا شو.
قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد. امام حسین علیهالسلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را مىشناسید؟
حبیب بن مظاهر عرض کرد: آرى! این مرد تمیمى است و من او را به حسن رأى مىشناختم و گمان نمىکردم او در این صحنه و موقعیت مشاهده کنم.
آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ نمود، امام حسین علیهالسلام فرمود: مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردهاند، و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت.
قره چون خواست باز گردد، حبیب بن مظاهر به او گفت: اى قره! واى بر تو! چرا به سوى ستمکاران باز مىگردى؟ این مرد را یارى کن که به وسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتى.
قرة بن قیس گفت: من پاسخ این رسالت خود را به عمربن سعد برسانم و سپس در این امر اندیشه خواهم کرد! پس به نزد عمربن سعد باز گشت و او را از جریان امر با خبر ساخت، عمربن سعد گفت: امیدوارم که خدا مرا از جنگ با حسین برهاند.(29)
حسان بن فائد مىگوید: من نزد عبیدالله بودم که نامه عمربن سعد را آوردند، و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم، قاصدى نزد او فرستاده و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالى این شهر براى من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کردهاند، اگر آمدنم را خوش نمىدارید، باز خواهم گشت.
عبیدالله چون نامه عمربن سعد را خواند، گفت:
"الان و قد علقت مخالبنا بهیرجو النجاة ولات حین مناص. (30)
عبیدالله به عمربن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم، از حسین بن على بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند، اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت!
چون این نامه به دست عمربن سعد رسید، گفت: مىپندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست.(31)
عمربن سعد، نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام حسین نرساند، زیرا مىدانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد.(32)
عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمربن سعد به کربلا، اندیشه اعزام سپاهى انبوه را در سر مىپروراند، و بعضى نوشتهاند که: مردم کوفه جنگ کردن با امام حسین علیهالسلام را ناخوش مىداشتند و هر کس را به جنگ آن حضرت روانه مىکردند، باز مىگشت.
عبیدالله بن زیاد شخصى را به نام سوید بن عبدالرحمن فرمان داد تا در این مسأله (فرار از جنگ) تحقیق کند و متخلفان را نزد او برد، و او یک نفر شامى را که براى انجام امر مهمى از لشکر گاه به کوفه آمده بود، گرفته و نزد عبیدالله برد و او دستور داد سر آن مرد شامى را از تنش جدا نمایند تا کسى دیگر جرأت سرپیچى از دستورات او را نکند! نوشتهاند که آن مرد شامى براى طلب میراث به کوفه آمده بود!(33)
عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله(34) حرکت کرد و کسى را نزد حصین بن تمیم - که به قادسیه رفته بود - فرستاد و او به همراه چهار هزار نفر که با او بودند به نخلیه آمد، سپس کثیر بن شهاب حارثى و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسمأ بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر کوفه گردش کنید و مردم را به اطاعت و فرمانبردارى از یزید و من فرمان دهید، و آنان را از نافرمانى و بر پا کردن فتنه بر حذر دارید و آنان را به لشکرگاه فرا خوانید؛ پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله باز گشتند، و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچهها و گذرگاهها مىگشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله تشویق مىکرد و آنان را از یارى امام حسین بر حذر مىداشت.(35)
عبیدالله گروهى سواره را بین خود و عمربن سعد قرار داد که هنگام نیاز از وجود آنها استفاده شود، و هنگامى که او در لشکرگاه نخیله بود شخصى به نام عمار بن ابى سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولى موفق نشد و به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد.(36)
در این روز(37) عبیدالله بن زیاد مردم را در مسجد کوفه گرد آورد و خود به منبر رفت و گفت: اى مردم! شما آل ابى سفیان را آزمودید و آنها را چنان که مىخواستید، یافتید! و یزید را مىشناسید که داراى سیره و طریقهاى نیکو است! و به زیر دستان احسان مىکند! و عطایاى او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولى را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.
سپس از منبر به زیر آمد و براى مردم شام(38) نیز عطایائى مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم براى حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوى نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعى و شمر بن ذى الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند.(39)
پس از اعزام عمربن سعد به کربلا، شمربن ذى الجوشن اولین فردى بود که با چهار هزار نفر سپاهى آزموده براى جنگ با امام حسین علیهالسلام اعلام آمادگى کرد و بعد یزیدبن رکاب کلبى با دو هزار نفر و حصین بن نمیر با چهار هزار نفر که جمعا بیست هزار نفر مىشدند.(40)
در این روز که مطابق با روز یکشنبه بوده است، عبیدالله بن زیاد مرادى را به دنبال شبث بن ربعى(41) فرستاد که در دارالاماره حضور یابد، شبث بن ربعى خود را به بیمارى زده بود و مىخواست که ابن زیاد او را از رفتن به کربلا معاف دارد، ولى عبیدالله بن زیاد براى او پیغام فرستاد که: مبادا از کسانى باشى که خداوند در قرآن فرموده است: «چون به مؤمنین رسند گویند: از ایمان آورندگانیم، و هنگامى که به نزد یاران خود - که همان شیاطینند - روند، اظهار دارند: ما با شماییم و مؤمنین را به سخره مىگیریم»(42)، و به او خاطر نشان ساخت که اگر بر فرمان ما گردن مىنهى و در اطاعت مائى، در نزد ما باید حاضر شوى.
شبث بن ربعى، شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتوان به خوبى تشخیص داد! ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود نشاند و گفت: باید به کربلا روى، پس شبث قبول کرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار به سوى کربلا گسیل داشت.(43)
سپس عبیدالله بن زیاد به شخصى به نام زحر بن قیس با پانصد سوار مأموریت داد که بر جسر صراه(44) ایستاده و از حرکت کسانى که به عزم یارى امام حسین از کوفه خارج مىشوند، جلوگیرى کند، فردى به نام عامر بن ابى سلامه که عازم بود براى پیوستن به امام حسین علیهالسلام از برابر زحربن قیس و سپاهیانش گذشت، زحر بن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم که مىخواهى حسین را یارى کنى، باز گرد! ولى عامر بن ابى سلامه بر زحرى بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان سپاهیان گذشت و کسى جرأت نکرد تا او را دنبال کند. عامر خود را به کربلا رساند و به امام حسین علیهالسلام ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد، او از اصحاب امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیهالسلام بود که در چندین جنگ در رکاب آن حضرت شمشیر زده است.(45)
در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیهالسلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکتهاى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مىکردند سى هزار نفر بوده است.(46) و (47)
عبیدالله در این روز نامهاى به عمر بن سعد نوشت که: من از نظر کثرت لشکر اعم از سواره و پیاده و تجهیزات، چیزى را از تو فروگذار نکردم، توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را براى من مىفرستند!(48)
چون مردم مىدانستند که جنگ با امام حسین علیهالسلام در حکم جنگ با خدا و پیامبر اوست، تعداى در اثناى راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار کردند.
نوشتهاند که: فرماندهاى که از کوفه با هزار رزمنده حرکت کرده بود، چون به کربلا مىرسید فقط سیصد یا چهار صد نفر و یا کمتر از این تعداد همراه او بودند، بقیه به علت اعتقادى که به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار کرده بودند.(49)