سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرین پیام

Play

Download

آخرین دعای سید الشهدا علیه السلام

Play

Download

در تاسوعا چه گذشت ؟

Play

Download

در شب عاشورا چه گذشت؟

Play

Download

عطش الحسین علیه السلام

Play

Download

مقتل جناب حر بن یزید ریاحی

Play

Download

مقتل جناب زهیر

Play

Download

مقتل جناب مسلم و حبیب

Play

Download

مقتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام

Play

Download

مقتل حضرت عبدالله بن الحسن

Play

Download

مقتل حضرت علی اصغر علیه السلام

Play

Download

مقتل حضرت علی اکبر

Play

Download

مقتل حضرت قاسم بن الحسن

Play

Download

مقتل دو غلام

Play

Download

مقتل عبدالله بن مسلم بن عقیل

Play

Download

مقتل قمر بنی هاشم علیه السلام

Play

Download

نماز ظهر عاشورا

Play

Download

وداع با حضرت سجاد علیه السلام

Play

Download

وداع سید الشهدا با خاندان

Play

Download

ورود به کربلا

Play

Download

بالای صفحه

              عبدالله بن یَقطُر حِمیَری

امام حسین علیه السلام

«عبدالله» فرزند «یَقطُر» بوده است. مادرش پرستار امام حسین علیه السلام بوده است، همچون «ام قیس بن ذریح» که پرستار دوران شیرخوارگی امام مجتبی علیه السلام بوده است. (1) به جهت این که مادر عبدالله پرستار امام حسین علیه السلام بوده با مسامحه گفته شده که مادر عبدالله، دایه امام حسین علیه السلام بوده است. و امام با عبدالله برادر رضاعی‎اند.(2) اما حق این است که امام حسین علیه السلام بر اساس احادیث معتبر تنها از سینه مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام شیر نوشیده و گاه از سر انگشت یا دهان مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله تغذیه کرده است. (3)

تاریخ نگاران گفته‎اند بعد از این که امام حسین علیه السلام از مکه خارج شد، پاسخ نامه «مسلم بن عقیل» را نوشت و به «عبدالله بن یقطر» داد تا آن را به مسلم برساند. مسلم در نامه خود عنوان کرده بود که مردم با او بیعت کردند و شرائط برای آمدن امام مناسب است.

عبدالله تا قادسیه به تاخت رفت. تا «حَصینُ بنُ تَمیم» (4) او را در قادسیه دستگیر کرد و او را به سوی «عبیدالله بن زیاد» فرستاد. ابن زیاد از رسالت او پرسید، ولی «ابن یقطر» پاسخ نگفت. ابن زیاد از سفیر امام چنین خواست: «تو باید به بالای قصر روی و به دروغگو، فرزند دروغگو لعنت کنی. سپس از فراز قصر پایین آی، تا من رای خود را درباره تو اعلان کنم.» «عبدالله» بر فراز قصر رفت تا این که بر مردمی که در پایین ایستاده بودند، مشرف شد. آن گاه فرمود: «ای مردم! من فرستاده حسین بن فاطمه دختر رسول خدا به سوی شما هستم تا این که او را علیه پسر مرجانه و پسر سمیه، آن حرامزاده پسر حرامزاده، یاری و کمک رسانید.»

«ابن زیاد» دستور داد عبدالله را از بالای قصر به زمین پرتاب کنند. استخوان‎های عبدالله شکسته شد. او هنوز رمقی جان در تن داشت که «عبدالملک بن عُمیر لَخمی» که قاضی و فقیه کوفه بود، سر رسید و او را با کارد سر برید. مردم او را سرزنش کردند. او در پاسخ گفت:«با این کار خواستم او را راحت کنم.» (5)

«ابن قتیبه» و «ابن عساکر» گویند: امام حسین علیه السلام «قیس بن مسهر» را به سوی مسلم فرستاد؛ اما «عبدالله بن یقطر» را به همراه مسلم (به کوفه) فرستاده بود تا هنگامی که مسلم متوجه شد که مردم او را تنها نهادند، پیش از این که به دست دشمن افتد «عبدالله» را به سوی امام حسین علیه السلام بفرستد تا اوضاع را به آن حضرت گزارش کند. عبدالله حرکت کرد تا به دست «حصین بن نمیر» دستگیر و به سوی ابن زیاد فرستاده شد و آن حادثه به وقوع پیوست.(6) 

وقتی خبر شهادت عبدالله یقطر، مسلم بن عقیل و هانی بن عروه به امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت سخت آزرده خاطر شد و نوشته‎ای را در برابر جمع یاران این گونه قرائت فرمود:

«اما بعد، خبر فاجعه آمیز کشته شدن مسلم بن عقیل، هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر، به ما رسیده است. البته شیعیان ما، ما را ذلیل و خوار کرده‎اند. پس از شما هر که قصد بازگشت دارد برگردد که هیچ منعی بر او نیست و بر گردن او چیزی نیست.» (7)

 

پی‎نوشت‎ها:

1- ابصار العین، ص 93

2- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 549

3- کافی، ج1، ص465؛ بحارالانوار، ج44، ص198؛ کامل الزیارات، ص 57، ح4

4- شیخ مفید نام او را «حصین بن نمیر» دانسته اند. (الارشاد، ج2، ص69).

5- الارشاد، ج2، ص71: تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص398.

6- ابصار العین، ص 94.

7- الارشاد، ج2، ص75.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 

 

بالای صفحه
آخرین نظرات کاربران
nafis53
خداوندا ما را عاقبت به خیر گردان تا نکند در محشر در صف کشندگان پسر فاطمه قرار نگیریم .
چهارشنبه 26/10/1386-11:29
kheibar
خداوند ما را در زمره یاران اباعبدالله قرار دهد. انشاءالله
:
یکشنبه 23/10/1386-15:41

                سلیمان بن رزین

امام حسین

«سلیمان بن رزین» از غلامان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بوده است. ایشان نیز از سفیران امام حسین

علیه السلام به سوی روسای پنجگانه بصره بوده است. امام هنگامی که در مکه اقامت داشت، سلمان را به بصره فرستاد.(1) این نامه را امام به روسای پنجگانه و اشراف بصره نوشتند. آنها عبارت بودند از: «مالک بن مسمع بکری»، «احنف بن قیس تمیمی»، «منذر بن جارود عبدی»، «مسعود بن عمرو ازدی»، «قیس بن هیثم» و «عمرو بن عبیدالله بن معمر» امام علیه السلام برای همه آنها تنها به یک نسخه، نامه نوشته‎اند که متن آن چنین است: (2)

«اما بعد، پس البته خداوند محمد را بر خلقش برگزید و او را به نبوت خویش مکرم داشت و برای رسالتش او را اختیار فرمود. سپس خداوند (روح مبارک) او را گرفت در حالی که خیرخواه بندگانش بود؛ و آن چه به ایشان فرستاده شده بود تبلیغ کرد (و به مردم رسانید)؛ و ما اهل و اولاد و جانشینان او هستیم؛ و از همه مردم به مقام آن بزرگوار نسبت به مردم سزاوارتریم، پس قوم ما برای رسیدن به آن (حکومت) بر ما سبقت گرفتند. پس ما رضایت را دوست و از تفرقه، نفرت نشان دادیم؛ و بر شما عافیت و سلامت را دوست داشتیم. ما خود می‎دانیم که ما بر (حکومت) از کسانی که این ولایت را در دست گرفته‎اند، سزاوارتریم؛ و بنابراین، من فرستاده خود را با این نامه به سوی شما فرستاده‎ام. من به کتاب خدا و سنت پیامبر، شما را دعوت می‎کنم، چرا که به درستی سنت مرده و بدعت زنده شده است. پس اگر گفتارم را بشنوید و امرم را اطاعت کنید شما را به راه رشد هدایت می‎کنم.»(3) 

در پاسخ نامه امام، مردم به چند گونه برخورد کردند:

1. گروهی نامه را از دیگران پنهان داشتند؛

 2. برخی در پاسخ عذرخواهی کردند؛

 3. عده‎ای قول به اطاعت و پیروی دادند و به وعده، کار را پایان بخشیدند. اما «منذر بن جارود» پنداشت که این نامه دسیسه عبیدالله بن زیاد است. او که پدر زن ابن زیاد بود و دخترش «بحریه» را به عقد او درآورده بود نامه را گرفت و نامه‎رسان را دستگیر کرد و هر دو را نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد. ابن زیاد در بصره بود، فردای آن روز قصد سفر به کوفه کرد. او چون نامه را خواند دستور داد که سلیمان را گردن زنند و پس از آن در همان صبحدمان بر فراز منبر رفت و مردم را ترسانید؛ سپس به سمت کوفه رهسپار شد تا قبل از امام حسین علیه السلام خود را به کوفه برساند.(4)

 

پی‎نوشت‎ها:

1- ابصارالعین، ص94.

2- ابصارالعین، ص95.

3- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص357.

4- ابصارالعین، ص95.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 

بالای صفحه

قیس بن مسهر صیداوی

امام حسین، محرم

«قیس بن مسهر» فرزند «خالد بن جندب» پسر «منقذ بن عمرو» از قبیله «صیدا» بود که همان بنی اسد می‎باشد.(1) قیس مردی شجاع، شریف و خالص در محبت به اهل‎بیت علیهم السلام بوده است.

 

حرکت قیس به سوی امام حسین علیه السلام

«ابومخنف» گزارش کرده که بعد از مرگ معاویه، شیعیان در منزل «سلیمان بن صرد خزاعی» اجتماع کردند. در نتیجه نامه‎ای برای امام حسین علیه السلام نوشتند و حضرت را برای بیعت دعوت کردند. نامه توسط «عبدالله بن سبع» و «عبدالله بن وال» به امام ارسال شد. دو روزی نگذشت که نامه دیگری به حضرت نوشتند و آن را توسط «قیس بن مسهر صیداوی» و «عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی» ارسال داشتند. دو روز دیگر تحمل کردند و نامه‎های نوشتند و توسط «سعید بن عبدالله» و «هانی بن هانی» به دست امام رساندند. نامه، چنین بود: «به حسین بن علی علیهماالسلام از طرف شیعیان مومن، اما بعد، پس شتاب کن که مردم در انتظار شمایند. رای آنها تنها به شماست، پس عجله کن و السلام.»(2)

پس از این نامه، امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل را فراخواند و ایشان را به کوفه روانه ساخت. همراه مسلم، «قیس بن مسهر» و «عبدالرحمن ارحبی» را فرستاد. داستان «بطن جنت» را پیش از این در بخش حرکت مسلم به کوفه بیان کرده‎ایم. پس از آن بود که مسلم، قیس را با نامه‎ای که حاکی از وضع خود بود به خدمت امام حسین علیه السلام فرستاد. قیس نامه را به امام و پاسخ آن را به مسلم رسانید و خود همراه او به کوفه رفت.

ابو مخنف گزارش کرده که وقتی مسلم دید مردم با او در کوفه درباره امام حسین علیه السلام بیعت کردند؛ نامه‎ای را که گویای وضع کوفه و مردم بود به امام حسین علیه السلام نوشت.

مسلم آن نامه را توسط قیس و یاران او «عابس شاکری» و «شوذب» که غلامش بود به مکه فرستاد تا به خدمت امام برسد. آنان نامه ر ا در مکه به خدمت امام رسانیدند و ملازم امام شدند تا با آن حضرت از مکه به کربلا آمدند.(3)

ابو مخنف می‎گوید: که وقتی امام به «حاجز» رسید، نامه‎ای به کوفه برای مسلم و شیعیان کوفه نگاشتند و توسط قیس آن را ارسال فرمودند. اما «حصین بن تمیم» قیس را دستگیر کرد. این واقعه پس از شهادت حضرت مسلم بود که عبیدالله سواران سپاه کوفه را منظم کرده بود، به گونه‎ای که بین «خفان» تا «قادسیه» و «قطعنامه» تا «لعلع» را پوشش دهند.

 

نامه امام حسین علیه السلام به اهل کوفه

نامه امام این گونه بود:

«از حسین بن علی به برادران مومن و مسلمانش، سلام علیکم، پس من شکر خدا می‎گویم، همان معبودی که هیچ خدایی جز او نیست. اما بعد؛ نامه مسلم به من رسید که در آن مرا از حسن نظر شما خبردار ساخته بود و این که همگی بر یاری ما و طلب حق ما اجتماع کرده‎اید. پس از خداوند متعال می‎خواهم که برای ما خوبی بخواند و به شما پاداشی نیکو عنایت فرماید. از مکه روز سه شنبه هشتم ذیحجه - روز ترویه - به سوی شما حرکت کرده‎ام، پس هنگامی که فرستاده‎ام به شما رسید، همگی به او در کارها مراجعه و در این امر تلاش کنید. پس من در همین روزها به سوی شما - ان شاءالله - می‎آیم. سلام و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد.»

امام حسین، محرم

شهادت قیس بن مسهر

در تاریخ آمده وقتی که «حصین»، «قیس» را دستگیر کرد، او را به سوی عبیدالله فرستاد. پس عبیدالله از نامه سراغ گرفت، قیس گفت: «آن را پاره کرده‎ام.» ابن زیاد پرسید: «چرا ؟» قیس گفت: «برای این که ندانی در آن چیست.»

ابن زیاد گفت: «اگر به من خبر نمی‎دهی، پس بالای منبر برو و آن بسیار دروغگو پسر کذاب را لعنت کن. منظور او امام حسین علیه السلام بود.. پس از آن، قیس بر فراز منبر رفت و گفت: ای مردم، به درستی که حسین بن علی بهترین خلق خداست و او پسر فاطمه دختر رسول خداست و من فرستاده او به سوی شما هستم. البته از او در حاجر جدا شده‎ام، پس او را اجابت کنید. سپس به عبیدالله بن زیاد و پدرش لعنت فرستاد و بر امیرمومنان علیه السلام درود فرستاد. پس از آن، ابن زیاد دستور داد او را به بالای دارالاماره بردند و او را از فراز آنجا به زمین پرتاب کنند. اندام مطهر قیس شکسته شد و جان داد.(4)

 

خبر شهادت قیس به امام حسین علیه السلام

پس از شهادت قیس، عده‎ای آماده پیوستن به امام شدند. طبری گوید: هنگامی که امام حسین علیه السلام به «عذیب الهجانات» رسیده بود و حر مانع راه امام شده بود، چهار نفر به راهبری «طرماح بن عدی طائی» و در همجواری «نافع مرادی» به امام حسین علیه‎السلام ملحق شدند. پس از آن امام حسین علیه السلام از مردم و فرستاده خود پرسید. آنها هم وضع مردم را به اطلاع امام رسانیدند و سپس پرسیدند: منظورتان از فرستاده کیست؟ آن حضرت فرمود: «قیس»، «مجمع عائذی» گزارش داد: حصین او را دستگیر کرد و نزد ابن زیاد فرستاد. ابن زیاد او را امر کرد که شما و پدرتان را لعنت کن. اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعنت کرد، و ما را به یاری شما فراخواند و خبر داد که شما در راه هستید. ابن زیاد پس آن دستور را داد که او را از بالای دارالاماره به پایین پرتاب کنند. اشک در چشمان امام حسین علیه السلام حلقه زد و فرمود: فَمنهم مَن قَضی نَحبَهُ مَن ینتظرُ.(5) پس برخی از آنها جان دادند و بعضی از آنها هنوز در انتظارند، خداوندا، بهشت را برای ما و آنها منزل قرار ده و ما و آنها را مستحق رحمتت فرما، و ما را به آن چه دوست داری، نائل فرما. (6) 

 

پی‎نوشت‎ها:

1- برای اطلاع بیشتر درباره نسل ایشان ر ک: ابصارالعین، ص112.

2- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 253- 252 .

3- ابصارالعین، ص112.

4- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص395/ ابصارالعین، ص112.

5- احزاب، آیه 23.

6- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 395/ ابصارالعین، ص 114- 113 .

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 


 مسلم بن عقیل بن ابیطالب

حرم حضرت مسلم

«مسلم» پسر «عقیل» پسر «ابوطالب» علیه السلام است. عقیل برادر امام علی علیه السلام و مسلم پسر عموی امام حسین علیه السلام است. مادر مسلم کنیز بود و «علیّه» نام داشت(1) و عقیل او را از شام خریده بود.

 

دعوت اهل کوفه از امام حسین علیه السلام

هنگامی که اهل کوفه نامه‎های فراوانی به امام ارسال داشتند، آن حضرت مسلم را فراخواند و به همراه وی «قیس بن مسهّر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و عده‎ای از فرستادگان را سفیر خود نمود. آن حضرت، مسلم را به چند چیز امر فرمود:

الف. تقوای الهی داشته باشد؛

ب. اسرار حکومت را پنهان بدارد؛

ج. به مردم لطف و مرحمت داشته باشد؛

د. اگر مردم را با هم متحد یافت، به سرعت امام را با خبر کند.

سپس امام نامه‎هایی را به مردم کوفه به این مضمون نوشتند:

اما بعد، به تحقیق برادر و پسرعمویم و مورد اعتماد از اهل بیتم، مسلم بن عقیل را به سوی شما فرستاده‎ام، ایشان را امر کرده‎ام تا که برایم بنویسد که آیا شما را با هم، همدل و همداستان می‎یابد. پس به جانم قسم، امام نیست مگر کسی که به حق قیام کند.(2)

 

حرکت مسلم از مکه

اواخر ماه مبارک رمضان بود که مسلم بن عقیل از مکه به مدینه منوره حرکت کرد. ایشان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) رفت و در آنجا نماز گزارد. پس از آن با اهل و عیال خویش خداحافظی کرد. سپس از «قیس» دو راهنما اجاره کرد تا که راه را به او نشان دهند. در راه گرما و تشنگی آن دو را سخت آزار داد و آنها تاب نیاوردند و در راه جان دادند.(3)

مسلم راه را ادامه داد تا به محلی رسید که آنجا آب و آبادی بود. آن دو راهنما راه را به مسلم نشان دادند تا «بطن جنت»

(4) رسید. آنجا با قیس نامه‎ای را از سختی راه و مشکلات برای امام ارسال داشتند. نامه مسلم این گونه بود:

«اما بعد؛ من از مدینه خارج شدم، در حالی که دو راهنما را برای طی راه اجاره کرده بودم، راه را گم کردیم و به عطش افتادیم. چیزی نمانده بود که آنها جان بدهند تا این که آخرالامر به آب رسیدم. تنها نجات ما در لحظات آخر، نفس ما بود. این حادثه موجب شد که آینده کار را نیکو نبینیم.»

در پاسخ این نامه، امام این گونه نوشت:

«اما بعد؛ البته من خوف این را دارم که آن گونه که تو (بد) پیش بینی می‎کنی، غیر آن باشد که به تو تذکر داده‎ایم. همانگونه که تو را رهنمون شده‎ام، حرکت کن، والسلام.»

درسی که می‎توان گرفت: از این ماجرا چند نکته به دست می‎آید:

1- از یطیّر به صرف برخورد با حوادث ناگوار در آینده باید پرهیز کرد که آن، گویای وظیفه انسانی نیست؛

2- باید در تشخیص وظیفه و انجام دادن کاری که امام آن را توصیه می‎کند، تلاش کرد؛

3- باید در انجام دادن رسالت الهی مقاومت و استقامت داشت.

مسلم به محل آب خیر «طیّیء» رسید. در آنجا قدری استراحت کرد. سپس حرکت کرد تا این که به مردی رسید که تیرش آهویی را نشانه رفته بود. وقتی به حیوان رسید آن را کشت. مسلم با دیدن آن صحنه گفت: «دشمن ما کشته خواهد شد، اگر خدا بخواهد.»(5)

 

ورود مسلم به کوفه

مسلم به سمت کوفه اسب می‎راند تا این که در پنجم شوال وارد کوفه شد. (6) او به منزل «مختار بن ابی عبید» وارد شد.(7) مختار شیعیان را دعوت کرد تا همه گرداگرد مسلم فراهم آیند. پس نامه حسین علیه السلام را که پاسخ به آنها بود خواند. آنها همه از شوق گریه کردند. در محضر او خطبا و سخنوران کوفی، چون «عابس شاکری»، «حبیب اسری» خطبه خواندند.

این خبر به «لقمان بن بشیر انصاری» که استاندار یزید در کوفه بود رسید. او از جای برخاست و برای مردم خطبه‎ای ایراد کرد و آنها را تهدید کرد. پس از آن «عبدالله بن سعید حضرمی» که با بنی امیه هم قسم بود به اعتراض از جای برخاست و جلسه را ترک کرد. او و «عمّاره بن عقبه» داستان لقمان را در نامه‎ای به یزید نوشتند و تصریح کردند که حاکمی که گماشته است یا ضعیف است یا این که خود را به ناتوانی زده است.(8) پس از عبدالله، سایر جیره‎خواران حکومتی از قبیل «عمارة بن ولید» و «عمر بن سعد بن ابی وقاص» نامه‎های مشابهی برای یزید فرستادند.(9)

علت ورود مسلم به منزل مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر»- حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار این بود که مختار از زعمای شیعه به شمار می‎آمد و به امام حسین علیه السلام وفادار بود. علاوه بر این، مختار داماد «لقمان بن بشیر» - حاکم وقت کوفه - بود. بی تردید تا زمانی که مسلم در خانه مختار بود لقمان بن بشیر متعرض او نمی‎شد. این انتخاب مسلم گویای درایت و احاطه او به موقعیت‎های اجتماعی است.(10)

 

حرم حضرت مسلم

بیعت با مسلم در کوفه

مردم پس از آگاهی از ورود مسلم، فوج فوج با نماینده امام بیعت کردند تا این که نام بیعت کنندگان در دفتر مسلم از مرز هشتاد هزار نفر گذشت.(11)

درباره تعداد بیعت کنندگان با سفیر امام قدری اختلاف وجود دارد که از آنها به شرح زیر یاد می‎کنیم:

1. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر هجده هزار نفر نوشته‎اند؛(12)

2. تعداد بیعت کنندگان بیست و پنج هزار نفر بوده است؛(13)

3. تعداد بیعت کنندگان بیست و هشت هزار نفر بوده است؛ (14)

4. تعداد بیعت کنندگان سی هزار نفر بوده است؛ (15)

5. تعداد بیعت کنندگان با مسلم را بالغ بر چهل هزار نفر بوده است. (16)

 

محورهای بیعت مردم با مسلم

مردم با شوق فراوان بیعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند:

1. دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او؛

2. پیکار با بی دادگران؛

3. دفاع از مستضعفان؛

4. رسیدگی به حال محرومان جامعه؛

5. تقسیم غنائم به طور مساوی در بین مسلمانان؛

6. ردّ مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛

7. یاری اهل‎بیت علیه السلام؛

8. مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند؛

9. پیکار با متجاوزان. (17)

درسی که می‎توان گرفت: باید به این اصول معقول و مقبول نگریست و این که چگونه مردم به درستی راه حق را بازیافته بودند.

 

نامه مسلم به امام حسین علیه السلام

بیعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه بازآید، همه چیز از نو بنا خواهد شد. او در نامه‎ای به حضرت نوشت که هیجده هزار نفر از مردم کوفه بیعت کرده‎اند. از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق دیدار اویند.

مسلم نامه خود را ضمیمه نامه اهل کوفه کرد و به «عابس بن ابی شبیب شاکری» سپرد تا به همراه «قیس بن مسهّر صیدوای» به خدمت امام برسانند. (18)

 

یزید و کوفه

خبر ارسال نامه مسلم به یزید رسیده بود. او به والی تازه برای کوفه می‎اندیشید. «سرجون» (19) غلام وفادار پدرش (معاویه) را احضار کرد و او را از وضع کوفه، «نعمان بن بشیر» و بیعت مردم آگاه ساخت و در مورد والی جدید کوفه از او نظر خواست.

سرجون گفت: «اگر پدرت معاویه اینک زنده می‎شد نظر او را به کار می‎بستی؟»

یزید گفت: «آری». سرجون کینه یزید به ابن زیاد را می‎دانست. فرمان معاویه را که قبل از مرگ برای عبیدالله نوشته و او را به حکومت کوفه نصب کرده بود بیرون آورد و به یزید نشان داد. پس از آن بود که یزید عبیدالله بن زیاد را که والی بصره بود به ولایت کوفه نیز گماشت. این فرمان به همراه نامه‎ای توسط «مسلم بن عمرو باهلی» برای عبیدالله بن زیاد فرستاده شد. (20)

یزید نامه‎ای برای عبیدالله نوشت: «افرادی که روزی مورد ستایش‎اند، روز دیگر به ننگ و نفرین دچار می‎شوند، و چیزهای ناپسند به صورت دل پسند در می‎آیند و تو در مقام و منزلتی قرار داری که شایسته آن هستی، به قول شاعر عرب: تو بالا رفتی و از ابرها پیشی گرفتی و بر فراز آنها جای گرفتی. برای تو جز مسند خورشید جایگاهی نیست.»(21)

او در این نامه به عبیدالله فرمان داد که در عزیمت به کوفه شتاب کند و پس از دستگیری، مسلم به عقیل را به قتل رساند یا تبعید کند. (22)

درسی که می‎توان گرفت: گاه اهل خلاف در کنار یکدیگر قرار می‎گیرند تا که به اهداف باطل خود برسند. بر اهل ایمان و تقوا است که با وجود وجوه اشتراک فراوان، متحد شوند و سپاه کفر و شرک را به زانو درآورند.

 

پی‎نوشت‎ها:

1- الطبقات الکبری، ج 4، ص 29.

2- ترجمه برگرفته از متن ابصار العین، ص 79.

3- ابصارالعین، ص 79.

4- جنت، محل آبی بوده که به قبیله کلب متعلق بوده است. معجم البلدان، ج2، ص343.

5- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .

6- مروج الذهب، ج3، ص 248.

7- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355 .

8- ابصار العین، ص80 .

9- الارشاد، ج 2، ص41.

10- حیاة الامام الحسین، ج 2، ص 345 .

11- اللهوف، ص16 .

12- الارشاد، ج2، ص41 .

13- نفس المهموم، ص58 .

14- حیاة الامام الحسین، ج2، ص247 .

15- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247 .

16- تاریخ ابی الفداء، ج1، ص200/ حیاة الامام الحسین، ج2، ص 247/ مثیر الاحزان، ص 11.

17- حیاة الامام الحسین، ج2، ص 345 .

18- مثیرالاحزان، ص 32 .

19- «سرجون بن منصور» از نصارای شام بود. معاویه برای اداره حکومت با او مشورت می‎کرد. پدرش منصور از طرف «هرقل» قبل از فتح شام مسئولیت بیت المال را به عهده داشت. پسر سرجون نیز در دولت اموی دارای پست و مقام بود. پیش از این عمر بن خطاب از استخدام مسیحی‎ها در امور کشوری منع کرده بود، مگر این که مسلمان شوند. مقتل الحسین مقرم، پاورقی، ص 148.

20- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 535/ سماوی، ابصار العین، ص80 .

21- این عبارات گویای کینه قبلی یزید به عبیدالله بود که اینک به سبب ضرورتی که پیش آمده بود از او این همه مدح و ثنا می‎گفت.

22- مقتل الحسین مقرم، ص 148.

 

منبع:

یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .

 


            پیشینه فرهنگ عزاداری (2)

                                                                  عزاداری
عترت پیامبر علیهم السلام و عزاداری

پیامبر گرامی اسلام (ص) در روز بیست و هشتم صفر سال یازده هجری دار فانی را وداع گفته و بشریت و عالم اسلام را در سوگ خود نشاند. شدت این مصیبت به قدری بود که امیرالمومنین علی (ع) درچنین ماتمی اختیار از کف داده و می فرمو د: «صبر در مصیبت بسیار نیکوست به جز مصیبت از دست دادن تو ای رسول خدا و جزع و ناله بسیار نمودن نیکو نیست مگر در فقدان تو»1

این بار گران چنان بر وجود آن حضرت که از کودکی در دامن امن پرمهر و تحت انفاس الهی رسول الله (ص) رشد کرده بود ، سنگینی می کرد که عظمت مطلب را جز او و خدایش کسی نمی دانست . زیراکه او جان پیامبر(ص) بود ولی آیا چاره ای جز صبر داشت؟!

مقاتل بن عطیه حنفی می نویسد: « خلیفه ی دوم آن بود که گریه کردن بر مرده را حرام کرد ، در صورتی که وقتی خبر مرگ نعمان بن مقرن به او رسید گریه کرد

اشعاری منسوب به آن امام متقین در این رثاء و عزا وارد شده که نشان از عمق سوگواری وی دارد . آنجا که گوید: «اشگ های روانم نیست  مگر به جاری شدن در فقدان تو، وقتی که یادت کنم و دلم بلرزد» 2

در بعدی شدیدتر و وسیع تر، فاطمه زهر ا(س) عزادار و اشک ریزان بر پیامبر (ص) بود . ولی علی رغم این که طبق وعده ی پدرش می دانست که اولین ملحق شونده به اوست ، ولی حتی غم هجران به همین مقدار کوتاه نیز، قلب او را سخت می آزرد. وی و فرزندانش آنقدر در هجران رسو ل الله(ص) می گریستند که حتی همسایه ها و رهگذران به سمت مسجدالنبی (ص)، از این صحنه ها به شدت متاثر می شدند.

وقایع مهمی که پس از پیامبر (ص) در غصب خلافت حقه از امیرالمومنین (ع) پیش آمده و زهرای مرضیه ، مجروح این حادثه عظیم گشت ، حاکی از آن بود که وی با اشک و سوز و آه خویش به دفاع جانانه از حریم ولایت آمده است و پس از مدتی امیرالمومنین(ع) نقطه ای را در جنه البقیع سایبان درست کرد ، و این ،همان جایی است که به بیت الاحزان معروف شد. 3

به فرمایش امام صادق (ع) به نقل از پدران خویش ، فاطمه شب وروز می گریست و ناله می کرد و به خواست امیرالمومنین (ع) کنار قبور شهداء گریه می کرد زیرا عده ای از اهل مدینه می گفتند : از شنیدن ناله های زهرا اذیت می شویم!!4

سرانجام زهر ا(س) که برترین زنان عالم از اولین تا آخرین بود و دارای مقامات الهیه خاصه و ولایت محکمه مصرحه محسوب می شد، 5 در سیزدهم جمادی الاول سا ل یازده و یا سوم جمادی الثانیه همان سال با وضعیت و کیفیتی که همه و همه دلالت بر اوج مظلومیت جگرسوز آن حضرت دارد به شهادات رسیده به وصیت خودش ، شبانه غسل و کفن شده و در محلی که مخفی است مدفون گردید. امیرالمؤمنین(ع) در هنگام دفن زهرا کلماتی را گفته که قطره ای ازاقیانوس غم او را نمایان می نماید. در فرازی خطاب به رسول خدا(ص) چنین عرضه می کند: « قل یا رسول الله عن صفیتک صبری و رق عنها تجلدی» یعنی؛ ای رسول خدا  صبرم در فقدان برگزیده ات کم شده و از بین رفته و بدنم لرزان است» 6

این مایه های اولیه ی عزا داشتن در بین عترت علیهم السلام بود که  با فقدان رسول خد ا(ص)، شهادت دخترش زهر ا(س) و سپس شهادت امیرالمومنین(ع) در محراب، هیچ موقع سرور و شادی در خود نمی دیدند و البته تمامی این اشک ، آه و گریه ها، جنبه ی تربیتی ، الهی، اجتماعی و سیاسی داشت و باعث زنده نگاه داشتن اهداف بلند و ملکوتی می شد.

به همین سبب و به نظر تحقیقی، یکی از دلائل منع گریه و عزاداری که از بدعت های مسلم خلیفه دوم بود نیز حاکی از همین اثر می توانست باشد.

این مایه های اولیه ی عزا داشتن در بین ععترت علیهم السلام ت بود که هیچ گاه با فقدان رسول خد ا(ص)، شهادت دخترش زهر ا(س) و سپس شهادت امیرالمومنین(ع) در محراب، هیچ موقع سرور و شادی در خود نمی دیدند و البته تمامی این اشک ، آه و گریه ها، جنبه ی تربیتی ، الهی، اجتماعی و سیاسی داشت و باعث زنده نگاه داشتن اهداف بلند و ملکوتی می شد.

مقاتل بن عطیه حنفی می نویسد: « از جمله بدعتهای خلیفه ی دوم آن بود که گریه کردن بر مرده را حرام کرد ، در صورتی که وقتی خبر مرگ نعمان بن مقرن به او رسید گریه کرد» 7

این منع گریه در مورد زنان بیشتر اعمال می شد و حتی از حضور ایشان در قبرستان و قبور شهداء جلوگیری می گردید که آثار آن هنوز هم دیده می شود در حالی که طبق سنت نبوی همگان شاهد بودند که زنان در زمان رسول خد ا(ص) بر شهدا و مردگان می گریستند و هیچ منعی از طرف پیامبر(ص) نبود.

ادامه دارد...


1- ان الصبر لجمیل الا عنک و ان الجزع لقبیح الا علیک .... نهج البلاغه ، به تحقیق سیدصادق،موسوی، و به تصحیح شیخ محمد عساف و دکتر فرید السید، نشر مؤ سسه ی صاحب الزمان (عج )،

مشهد مقدس، چاپ اول 1418 ق، ص 604، کلام 81

2- همانجا.

3- این مکان که بنابر تحقیق در ضلع شمالی جنه البقیع فعلی و نزدیک قبور ائمه بقیع بوده، اکنون از بین رفته و آثاری از آن باقی نمانده است.

4- خصال شیخ صدوق 272: 15، الامالی 121 ح 5، کامل الزیارات 213 ح 306 ، مناقب این شهر : بحارالانوار : 171 ، کشف الغمه 1 : 323 ، روضه الواعظین 1 : آشوب 332:3، روضه الواعظین171:1 ، کشف الغمه 1 :498 ،مکارم الاخلاق 332 ، بحارالانوار108 ج 201 ، حلیه الابرار 2 :72( نقل به مضمون و اختصار از کتاب موسوعه شهاده المعصومین 1: 159گردید)

5- در باب مقالات الهیه زهرا (س) به نظر اهل فن بهترین کتاب، نوشته علامه امینی (قده ) تحت عنوان فاطمه زهرا(س) نشر استقلال تهران به تحقیق فرزندشان محمد امینی نجفی است.

6- نهج البلاغه از همان ماخذ ص 608 ، کلام 8

7- الاستیعاب در شرح احوالات همان 1: 297صحیح بخاری،1: 255 ، مسند احمد 1: ،335 مستدرک حاکم 1: 381، کنزالعمال 1: 18 و همینطور ابوالهیجاء کتاب مناظره علماء بغداد و به ترجمه سیدعلی لواسانی نشر تهران چ اول 1380 ش ص 1

منبع:

بهاءالدین، قهرمانی نژادشایق ، مباحثی پیرامون عزاداری(شامل: مفهوم شناسی، تاریخچه، مبانی، آسیب شناسی و آموزه های عزاداری)

 

 

 


سلام به مناسبت ایام عزاداری سالار شهیدان یک مداحی برای شما گذاشتم.

helali_01-01.wma 

روش کلیک راست کنید وsave target asرابزنید

یا حق


بسم رب شهدا والصدیقین

کربلا یعنی طلوع سرخ خون

                                          خط ظلمت را شکستن باجنون

کربلا یعنی قیامی درقعود

                                           یعنی از گودال تا اوج صعود

کربلا یعنی عبور ی پر شتاب                

                                            تشنه ماندن در کنار شط آب


بسم رب شهدا والصدیقین

کربلا یعنی طلوع سرخ خون

                                          خط ظلمت را شکستن باجنون

کربلا یعنی قیامی درقعود

                                           یعنی از گودال تا اوج صعود

کربلا یعنی عبور ی پر شتاب                

                                            تشنه ماندن در کنار شط آب


                  بسم اشهدا والصدیقین

کربلا یعنی طلوع سرخ خون

                                          خط ظلمت را شکستن باجنون

کربلا یعنی قیامی درقعود

                                           یعنی از گودال تا اوج صعود

کربلا یعنی عبور ی پر شتاب                

                                            تشنه ماندن در کنار شط آب


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >